شغل و حرفه, کاری است که ما با انجام آن مقدار زیادی از وقت خود را می گذرانیم، در بیشتر مواقع از آن امرار معاش می کنیم، نیازی را در جامعه رفع می نماییم و هیچکس نیست که از شغل بینیاز باشد
چه کارگر باشیم، چه خوداشتغال و یا کارآفرین، چه کارمند، چه مشاور، چه معلم، سخنران و یا کارهای هنری مختلف انجام می دهیم و یا مادر خانهدار می باشیم و یا ورزشکار هستیم و… همه ی شغل ها اهمیت خود را دارند و نباید آن را کم اهمیت تصور کنیم و شغلمان هر چه که باشد فواید زیادی برای ما و اهمیت زیادی در جامعه دارد و به رفع نیاز گروهی از افراد می پردازد
کار از بین برنده ی کسالت و عیب و نیاز است/ آندره موروا
یکی از موضوعاتی که در این بین مطرح است این می باشد که بسیاری با آنکه به شغل خود علاقه دارند و آن را به خوبی انجام می دهند اما آن را نسبت به شغل های دیگر کم اهمیت تصور می کنند و یا آنچنان که باید آن را جدی نمی گیرند و تصورشان بر این است که شغل های دیگر ارزش بیشتری دارند
اینجا با سوال های مهمی مواجه می شویم و آنها این موارد هستند که: چگونه به شغل خود افتخار کنیم؟، چطور شغل خود را ارزشمند تلقی کنیم؟
اول از همه باید دیدگاه درستی نسبت به شغل خود داشته باشیم چرا که نوع نگاه و نگرش ما به شغلی که داریم اهمیت زیادی دارد و نحوه ی انجام آن و آینده ی شغلی ما را مشخص می کند. داستان زیر می تواند اهمیت نوع نگاه به شغل و کارمان را برایمان مشخص کند
دکتر دیوید جوزف شوارتز, در کتاب جادوی فکر بزرگ, خود که در سال ۱۹۵۹ به چاپ رسیده, آورده است: “اغلب داستانی را درباره ی سه آجرچین که هر یک نگرشی متفاوت نسبت به کار خود دارند نقل می کنند، گرچه بسیار معروف است ولی تکرار آن خالی از لطف نیست. وقتی از هر یک می پرسند چه کار می کنی؟ آجرچین اول جواب می دهد: آجر می چینم. دومی جواب می دهد: ساعتی سه دلار و سی سنت کار می کنم. اما پاسخ سومی شنیدنیتر است: من!؟ چطور مگر!؟ دارم بزرگترین کلیسای دنیا را می سازم- در حال ساخت بزرگترین و زیباترین بنای جهان هستم. هنوز کسی ادامه ی این داستان را نقل نکرده است تا سرانجام بفهمیم بر سر هر یک از این آجرچین ها چه آمد و عاقبت هر یک چه شد, ولی واقعا فکر می کنید چه شد!؟، به احتمال زیاد دو آجرچین اول تا آخر عمر آجرچین باقی ماندند زیرا دید محدودی داشتند و حرمتی برای کار خود قائل نبودند و هیچ چیز در آنها شوق دستیابی به موفقیت های بزرگتر را به وجود نمی آورد، ولی می توانید تا آخرین دینار داراییتان شرط ببندید که آجرچینی که خودش را سازنده ی یک کلیسای بزرگ می داند آجرچین نمی ماند و واقعا در کارش پیشرفت می کند، او در هر حال, یا به جلو پیش خواهد رفت یا به بالا اوج می گیرد چراکه قانون تفکر چنین حکم می راند. آجرچین سوم با اندیشه ی بلندش خود را در خط فکری خاصی می اندازد که او را به سمت خودسازی در کار سوق می دهد. دید شخص نسبت به کارش نشان می دهد که او چگونه آدمی است و تواناییاش در قبول مسئولیت های بزرگ در چه حدی است”
به همین خاطر نوع نگاه و نگرش ما نسبت به شغلی که داریم اهمیت پیدا می کند، ارزش واقعی شغلمان و آینده ی آن را به خودمان و دیگران نشان می دهد و افکار و باورهای محدود و یا ترقیخواهانه ی ما را نشان می دهد. دکتر شوارتز با ذکر این داستان به ما می گوید موفقیت افراد بیش از آنکه به موقعیت شغلی آنها وابسته باشد به میزان هوش و نوع تفکر و عمق اندیشه ی آنها بستگی دارد، به همین خاطر نوع شغل، میزان پول و ثروت و پیشرفت افراد و نیز میزان شادی و خشنودی آنها از زندگی و شغل آنها و سطح بهرهوریشان به نوع تفکر هر شخص بستگی دارد، در واقع موفقیت در هر کار, جادوی بزرگ افکار ناب و ترقیخواهانه است
دیدگاه یک معلم می تواند این باشد: انجام شغل معلمی، حقوق ماهانه؛ اما دیدگاه معلمی دیگر می تواند این باشد: آموزش به بهترین شکل برای دانشآموزانی که در هر مقطع تحصیلی علاقهمند به تحصیل شوند، استعدادها و استعداد ویژه ی خود را کشف و شکوفا کنند، در مسیر منحصربهفرد خود قرار بگیرند و به نسلی که سرزمین خود را می سازند تبدیل شوند و با علاقه و شور و شوقی که به کار معلمی دارد به آن افتخار می کند، برای انجام این کار سر از پا نمی شناسد و به بهترین شکل کار خود را هر روز انجام می دهد
دیدگاه یک سرمایهگذار می تواند این باشد: سرمایهگذاری در هر کاری که شد برای کسب سود و حفظ ارزش سرمایه خود و یا زمزمه های گرانی فلان محصول دارد می شود, بروم آن را در حجم زیادی بخرم و دپو کنم؛ اما دیدگاه سرمایهگذاری دیگر می تواند این باشد: این حجم ثروت و دارایی را فریز کردن در این کارها برای روز مبادا کار درستی نیست و ارزشی ندارد، باید سرمایه خود را در کارهایی سرمایهگذاری کنم که جدا از حفظ ارزش سرمایه و کسب سود, برای جامعه هم مفید باشد و گره ای را از مشکلات مردم باز کنم و با علاقه و شور و شوقی که به کار خود دارد به آن افتخار می کند، برای انجام این کار سر از پا نمی شناسد و به بهترین شکل کار خود را هر روز انجام می دهد
دیدگاه یک کارآفرین می تواند این باشد: تولید محصول به هر نوعی که شد، کسب سود تا جایی که امکان دارد؛ دیدگاه کارآفرینی دیگر می تواند این باشد: ایجاد اشتغال، تولید بهترین محصولات برای رفع نیاز مردم و جامعه، کسب سود معقول و سپس رشد، توسعه و گسترش کسب و کار خود، ایجاد اشتغال بیشتر و صادرات محصولاتی که بر روی هر یک از آنها با افتخار نوشته شده باشد ساخت کشورم ایران و با علاقه و شور و شوقی که به کارآفرینی دارد به آن افتخار می کند، برای انجام این کار سر از پا نمی شناسد و به بهترین شکل هر روز کار خود را انجام می دهد
دیدگاه یک کارگر می تواند این باشد: کار، کسب درآمد؛ دیدگاه کارگری دیگر می تواند این باشد: کار در کسب و کار و یا سازمانی که هدفش رفع نیاز و یا مشکلی در جامعه است برای اینکه به اقتصاد و کشور و جامعه خدمت کنم، بنابراین با کیفیت کار خود را انجام می دهد و با علاقه و شور و شوقی که به کار خود دارد به آن افتخار می کند، برای انجام این کار سر از پا نمی شناسد و به بهترین شکل هر روز کار خود را انجام می دهد
دیدگاه یک کارمند در هر نوع سازمان و یا اداره ای می تواند این باشد: انجام کار خود برای رسیدن به حقوق ماهانه، پاداش و بازنشستگی؛ دیدگاه کارمندی دیگر می تواند این باشد: انجام مسئولیت خود به بهترین شکل ممکن برای رفع مشکل ارباب رجوع در زمان مناسب و با علاقه و شور و شوقی که به کار خود دارد به آن افتخار می کند، برای انجام این کار سر از پا نمی شناسد و به بهترین شکل هر روز کار خود را انجام می دهد
و…
بنابراین برای افتخار به شغل خود همه چیز به نوع نگاه و نگرش هر یک از ما به شغلی که داریم بستگی دارد و شغلی که آن را داریم و نوع نگاه ما به آن نحوه ی انجام و اهمیت آن را برای خودمان و دیگران مشخص می کند و از طرفی نشان می دهد آیا آن را به درستی و با کیفیت انجام می دهیم و یا خواهیم داد و در آن رشد و پیشرفت خواهیم داشت یا نه
یک داستان جالب دیگر: دو فروشنده کفش برای فروش کفشهای فروشگاهشان به جزیرهای اعزام شدند. فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچکس کفش نمیپوشد، فورا تلگرامی به دفتر فروشگاه در شیکاگو فرستاد و گفت: “فردا برمیگردم, اینجا هیچکس کفش نمیپوشد”. فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرتزده شد و فورا این تلگرام را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: “لطفا ۱۰۰۰ جفت کفش بفرستید, اینجا همه کفش لازم دارند”/ جان سی مکسول- کتاب اصول نگرش
برای اینکه به شغل خود افتخار کنیم و در آن پیشرفت نماییم راه دیگر این است که باید در انجام شغل خود شور و شوق داشته باشیم حتی اگر فروشنده ی محصول هستیم
دیل کارنگی در کتاب آیین سخنرانی, خود که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد, گفته است: “ایجاد شور و حرارت یکی از موثرترین و مهمترین راه های فروش محصول است. بزرگترین مُبلّغ یک کالای واحد, ۳۰ سال پیش با ۵۰ دلار وارد شیکاگو شد و این مُبلّغ همان ویلیام ریگلی است که امروز سالیانه معادل ۳۰ میلیون دلار آدامس می فروشد و روی دیوار دفتر کارش این گفته ی امرسون توی یک قاب دیده می شود: بدون شوق و حرارت هیچ کار بزرگی انجام نگرفته است”
حتی اگر یک سخنران، مشاور و یا مُبلّغ دینی هم باشیم همینطور، نیاز به نوع نگاه درست و ترقیخواهانه و شور و شوق داریم تا شغل خود را جدی بگیریم، با عزمی جزم وارد میدان شویم و به مردم محروم و نیازمند مختلف کمک کنیم تا اول از همه با تغییر طرز فکر خود و بهبود آن و گرفتن تصمیمات درست زندگی خوبی را از همه جهت*شخصی، خانوادگی، کاری و اجتماعی* بسازند و فرد مفید و تأثیرگذاری در هر کجا که هستند باشند
دوباره به کتاب آیین سخنرانی دیل کارنگی سری می زنیم: “دوایت ل مودی, در موقع تهیه موعظه ی خود درباره ی رحمت الهی, چنان در مورد این موضوع برانگیخته شد و غرق در تحقیق و تفحص بود که روزی ناگهان از کتابخانهاش بیرون آمد و از نخستین مردی که با او در خیابان برخورد کرد سوال نمود: آیا می دانی رحمت الهی چیست؟”
چقدر شگفتانگیز! نه؟؛ آیا ما هم می توانیم در مورد شغل خود و موضوعات مهم آن اینگونه به شوق بیاییم و صحبت کنیم و آن را انجام دهیم؟ بله، باید نگاه درستی نسبت به آن داشته باشیم، ارزش آن را به خوبی بدانیم و به آن افتخار کنیم، آن را جدی بگیریم و با شناخت کامل و درک آن, با شور و شوقی درونی آن را انجام دهیم. تفاوتی هم ندارد شغل ما چیست، به شرط آنکه دشواری های آن را بپذیریم و با توجه به آنچه گفته شد آن را به بهترین شکل ممکن انجام و ادامه دهیم
مدام از من پرسیده میشود, بهخصوص از سوی زنان که چطور توانستم زندگی خانوادگی را با حرفهای علمی تطبیق دهم!؛ خب, اصلاً آسان نبوده است/ ماری کوری- دانشمند مشهور فیزیک و شیمی
به همین خاطر ما باید نگاه درستی نسبت به شغل و حرفه ی خود داشته باشیم و از طرفی ارزش شغل و کار خود را به خوبی بدانیم و با جدی گرفتن و شناخت و درک آن, با شور و شوق و افتخار در مورد آن صحبت کنیم و آن را انجام دهیم و به هیچکس اجازه ندهیم آن را برایمان کماهمیت کند
یکی از موضوعاتی که خیلی ها با آن مواجه هستند این است که شغل اعضای خانواده ی خود را با ارزش تصور نمی کنند و نگاهشان به شغل های بسیار خوب دیگران است، همان دیدگاه لحظه ایِ معروف که یک اسکرینشات از یک لحظه از کُل یک زندگیست؛ به نوعی غبطه ی شغل دیگران را می خورند و با خود می گویند: “ای کاش پدرم صاحب فلان کسب و کار بزرگ بود و مادرم متخصص تغذیه، ای کاش برادرم فلان خواننده ی مشهور بود و خواهرم فلان مجری محجوب و همسرم فلان بازیگر محبوب، ای کاش فرزندم مانند فرزند فلانی در یک اداره کار می کرد و شغل آزاد و سختی های آن را نداشت، حداقل ای کاش نوهام اینفلوئنسر و یا بلاگر نبود, دکتر عمومی و یا نهایت پرستار بود، همه ی اینها به کنار, لااقل ای کاش مادربزرگم مادر ترزا بود و پدر بزرگم مهاتما گاندی و….”؛ نخند خب, عه، موضوع کاملا جدیست و خیلی ها در مورد این موضوعات و مشابه آنها فکر می کنند
در این مورد باید پذیرفت که هر شغل مفیدی که درآمد سالم از آن کسب می شود و یا به نحوی ارزشمند است, مایه ی سربلندی و افتخار می باشد و از طرفی شغل هر فرد برایش اهمیت زیادی دارد و به نوعی مورد احترام اوست, به همین خاطر نباید در این مورد سختگیری کنیم و بهتر است هر یک از اعضای خانواده و حتی دوستان خود را در شغلی که دارند و آن را با علاقه انتخاب کرده اند تشویق نماییم تا آن را ارزشمند بدانند و در آن از مسیر درست بدرخشند و پیشرفت کنند، جز این باشد ممکن است رابطهمان با آنها شکرآب شود
من بر این باورم که کارهای ساده و پیشپاافتاده هم بسیار نیرومند و کارآمد هستند/ آنتونی رابینز
حتی اگر شغل ابتدایی و یا سختی دارند و یا داشته اند، مثلا وقتی از ما پرسیده می شود شغل پدرت چیست؟ بدون خجالت بگوییم: “بابای من با خیلی از مردای دیگه فرق می کنه، اون یه رُفتگرِ, مثل خیلی از رُفتگرای دیگه تو دنیا و خیابان ها رو جارو می زنه تا شهر تمیزتری داشته باشیم”، یا “پدرم بر روی قایق در آب های خلیج همیشگی فارس یا دریای خزر ماهیگیری می کنه” و یا “پدرم یک رزمنده است و در عملیات بیتالمقدس جانباز شده” یا “پدرم یک عالم دینیست و می خواهد راه شیخ کلینی و شیخ طوسی را ادامه بده چون در وجود شیخ طوسی عشق به جمعآورى احادیث موج مىزد و حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دینى و نشر و توزیع آنها را سرلوحه کار خود قرار داده بود” و یا “پدرم عضوی از یک شوراست و شغل مهمی داره چون گفته شده, هیچ قومى با یکدیگر مشورت نکردند مگر آنکه به راه پیشرفت خود رهنمون شدند” و…. بنابراین خوب است برای هر شغل مفید اهمیت قائل شویم و با افتخار و با جملات زیبا از شغل هر یک از اعضای خانواده و دوستانمان یاد کنیم تا آنها به شوق بیایند و به ما بگویند
چو شمعِ صبحدمم شد به مهرِ او روشن؛ که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد/ حافظ
برای رضایت و افتخار بلندمدت به شغل خود، درآمد خوب و پرستیژ کاریِ یک شغل گزینه هایی بعد از استعداد و علاقه هستند و زمانی ما به شغل خود افتخار می کنیم که پس از استعداد و علاقه داشتن در آن ارزش آن را به خوبی بدانیم و صرفا به خاطر درآمد و جایگاه اجتماعی بالای یک شغل به دنبال آن نرویم؛ بیش ۴۰ سال پیش استاد شهید مرتضی مطهری که خود معلم بود و روز معلم به خاطر ایشان نامگذاری شده است اینگونه دیدگاه بینظیر خود را در مورد شغل مطرح نمود که امروزه نظرها و تست های مختلف در مورد انتخاب شغل و روانشناسی مدرن, سر تعظیم در مقابل آن فرود می آورند: “هر کس باید کاری را انتخاب کند که در آن استعداد دارد تا آن کار علاقه ی او را به خود جذب کند. اگر کار مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد این اثر تربیتی را ندارد و شاید فاسدکننده ی روح هم باشد”
گاهی برای برنده شدن دست به کارهایی میزنیم که با ارزشهای درونی ما ناسازگار است؛ در این موارد بازندهی اصلی ما هستیم/ آنتونی رابینز
هرگز اجازه نده که مسائل اقتصادی به تنهایی حرفه شغلی تو یا اینکه چگونه قرار است بخش اعظم زندگی خود را سپری کنی را تعیین کند/ دنیل ویتلی
هیچ وقت شغلی که از آن لذت نمیبری را ادامه نده. اگر در کاری که انجام می دهی خوشحال باشی, خودت را دوست خواهی داشت و آرامش درونی خواهی داشت و اگر این را داشته باشی در کنار سلامت جسمانی موفقیتهای بسیار بیشتری از چیزی که بتوانی تصور کنی خواهی داشت/ راجر کاراس
اگر در رفتار و کردار خویش نخست به ژرفی, اندیشه نمائی, در هر کار سرانجام نیک یابی/ امام علی(ع)
وقتی در کاری استعداد ویژه داشته باشیم و آن را با علاقه انجام دهیم, درآمد خوب و پرستیژ کاری را می توانیم در هر شغلی که هستیم ایجاد کنیم، این مورد همانطور که گفته شد بستگی به نوع نگاه ما دارد؛ برندسازی درست و اصولی, پیشبرد کسب و کار خود به صورت استاندارد، داشتن یک سایت عالی و صفحه ای حرفه ای از کسب و کار و محصولاتمان و یا محصولات کسب و کاری که در آن کار می کنیم در شبکه های اجتماعی مختلف، ارتقاء جایگاه شغلی در کسب و کار و یا شغل های مختلف و راه و روش های دیگر این کار را ممکن می کند، مهم اول از همه افتخار به شغل خود و انجام آن به بهترین شکل ممکن است
اگر قرار است در سرزمینمان تورم مهار شود و رشد تولید داشته باشیم, جدا از فراهمسازی زیرساخت ها و حمایت های درست و بجا توسط دولتمردان و سازمان های مختلف از افراد شاغل و کسب و کارهای گوناگون و کسانی که می خواهند کسب و کار و یا شغلی راهاندازی نمایند, باید هر یک از ما و افراد جامعه به شغل و حرفه ی خود افتخار کنیم و آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم. ریشه ای که به موضوع نگاه کنیم از گذشته تاکنون هر فردی که در شغل خود موفق شده یکی از دلایل اصلی موفقیتش افتخار به شغلی که داشته بوده و در آینده نیز همین موضوع مطرح است؛ “توجه به استعداد ویژه خود”، “علاقه و عشق”، “دیدگاه درست و ترقیخواهانه داشتن نسبت به شغل و حرفه ی خود”، “شور و شوق داشتن در انجام آن”، و “شناخت کامل حوزه ی کاری و زمینه فعالیت و تخصص در زمینه ای خاص” موضوعات بسیار مهمی برای انجام این کار هستند که وقتی با هم ترکیب شوند موفقیت چشمگیری را برای خودمان و جامعه به همراه دارند
تا همینجا عمر هر یک از ما به سرعت نور گذشته است و از این به بعد هم می گذرد، هیچ یک از ما هم عمرمان را از سر راه نیاورده ایم که در شغلی باشیم که در آن استعداد و علاقه نداریم و دیگران و نوع شغل های سطح بالای مختلف برایمان تعیین تکلیف کنند که به چه کاری وارد شویم. از طرفی باید به این اعتمادبهنفس برسیم که وقتی از ما می پرسند شغلت چیست؟ و یا مشغول تحصیل هستیم و شغل آیندهات چه خواهد بود؟ با افتخار آن را بگوییم و کاری به اینکه چه نوع نگاه و هجمه ای سمت آن است نداشته باشیم؛ برای مثال من دوست دارم یک کارگر ساده باشم، یک نفر می خواهد خوداشتغال و یا کارآفرین بماند، یک نفر دوست دارد معلمی، مشاوره، سخنرانی و یا مُبلّغ دینی بودن را ادامه دهد، افراد دیگری دوست دارند کارمند، مجری، نویسنده، کارگردان، مستندساز، بازیگر، نوازنده، خواننده و یا در دیگر کارهای هنری باشند و فرد دیگری مخترع و مکتشف، فضانورد، ورزشکار، مهندس و یا دکتر، ماما و… باشد؛ در کل هر کس باید در این تصمیم سرنوشتساز خودش با دقت تصمیم بگیرد و با توجه به آنچه گفته شد به انتخاب خود افتخار کند، دغدغه ی نظرهای مختلف را در مورد شغل خود نداشته باشد و از طرفی غبطه ی شغل های دیگر را هم نخورد که هر از چند گاهی از این شغل به آن شغل برود
برای بسیاری از مردم شغل چیزی بیشتر از درآمد است، آن بخشی مهم از وجود ماست، به همین خاطر تغییر حرفه به هر نوعی یکی از آزاردهندهترین تجربیاتی است که می توانید در زندگی خود با آن مواجه شوید/ پال کلیترو
افتخار به شغل خود باعث ثبات قدم در آن می شود و رشد و توسعه و گسترش آن را به روش های مختلف به همراه دارد
خیلی پُر حرفی شد؛ پس مسیر زندگی و شغلی خود را مثل یک خردمند ادامه بده تا به آن افتخار کنی و نتایج درخشان آن را مثل هر فرد موفق دیگری که در شغل خود در هر کجای دنیا درخشیده است به خوبی ببینی که یکی از آنها مورد زیر است، اینگونه می توانی برای مدت طولانی و حتی تا همیشه با شغل خود زندگی کنی.
۱۴۰۲/۲/۱۵
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا