در مسیر زندگی خود نمی توان بدون رعایت برخی موضوعات به صورت صحیح به خیلی از خواسته هایمان برسیم و در نتیجه وارد فرعیات زیادی می شویم که این فرعیات ما را از مسیر اصلی مان دور می کنند و ما را به بی راهه می برند، بی راهه هایی که شاید به نظرمان خوب باشند اما به ضررمان تمام می شوند

برای اینکه زندگی از دست رفته ای نداشته باشیم عمل به دستورات خداوند یکی از واجبات زندگی روزمره ی ماست چون او از ما رشد و پیشرفت صحیح را می خواهد و راه را از بیراهه های بسیار به ما نشان داده است

این بیراهه ها را می توان در بسیاری از اوقات با عقل و دانش و دل بیدار خود تشخیص داد و از آنها دوری کرد و با توجه به آنچه خداوند گفته است در مسیر درست خود قرار گرفت و به پیش رفت

دنیا پُر از چیزهای عجیب است و اگر می خواهیم آنها را ببینیم باید فانوس این جمله را همیشه در ذهن مان روشن بگذاریم، “دنیا پُر از چیزهای عجیب است”

برای مثال در هفته ای که گذشت سال روز شهادت “سید مرتضی آوینی” و وفات “حضرت خدیجه(س)” بود؛ نکته های جالبی می توان از زندگی آنها پیدا نمود

شهید آوینی زمانی مسیر زندگی خود را به کُلی تغییر داد. او گفته است: من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب “انسان تک ساحتی” هربرت مارکوز را بی‌آنکه آن زمان خوانده باشم‌اش طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: “عجب!، فلانی چه کتاب هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد”، اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که “تظاهر به دانایی” هرگز جایگزین “دانایی” نمی‌شود و حتی از این بالاتر دانایی نیز با “تحصیل فلسفه” حاصل نمی‌آید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت

حضرت خدیجه(س) هم با آنکه ثروت فراوانی داشت و آن را با دانش خود از طریق کارهای بازرگانی به دست آورده بود اولین بانویی بود که به اسلام روی آورد و این تصمیم مهمی است در زمانه ای که همه به مسیری دیگر می رفتند که آن زمان به عصر جاهلیت معروف بود، اما ایشان^{*حضرت خدیجه*} مسیر دیگری را انتخاب کرد و با رسول خدا(ص) که هیچ چیز نداشت اما امانت دار و فرد کاردانی بود هم مسیر شد و در نتیجه سرنوشت آنها به هم گره خورد

به هر حال دنیا پُر از چیزهای عجیب است و در مسیر زندگی، هر یک از ما با آنها روبرو می شویم و برخی اتفاقات در مسیر زندگی مان سرنوشت ما را به کُلی تغییر می دهند و چه خوب اگر این تغییرات مثبت باشند

بودن با خداوند نیز از آن تغییرات بزرگ است، متصل شدن به او ما را قدرتمند می کند و در لحظه های زندگی آرامش عجیب و عمیقی به ما می دهد؛ وقتی بدانیم پشتیبانمان کسی است که خالق همه چیز است و در نهایت هر اتفاقی که بیفتد دست اوست و خیری در آن نهفته است قدرت عظیمی را در کنار خودمان حس می کنیم و به آرامش عمیقی می رسیم چون می دانی “وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ- و او با شماست هر کجا که باشید”

ما یک بُعد از زندگی را داریم که بر اساس یک سری قوانین فیزیک، ریاضی و شیمی بنا شده که یک چیز کاملا طبیعی است و همه از شرق تا غرب آن را قبول داریم، مثلا “دو + دو می شود چهار” و یا “اگر این کار را انجام دهیم این اتفاق می افتد”، اینها یک سری اصول طبیعی هستند که بر اساس یک سری قوانین فیزیک، شیمی و ریاضی وجود دارند که خروجی آنها در زندگی عموم ما مردم یک چیز مشخص هستند، “کار می کنیم، درآمد کسب می کنیم، پس انداز می کنیم، ازدواج می کنیم، خانه دار می شویم، به تحصیل علم می پردازیم، چیزهای جدیدی کشف می کنیم، اختراع می کنیم و…”، اینها یک سری کارهایی می باشد که به هر حال همه ی ما بیشتر آنها را انجام می دهیم، اما یک بُعد دیگری وجود دارد به نام بُعد روحانی که آن بُعد روحانی و معنوی خیلی دنیای دیگری برای خودش دارد

این دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم پُر از اسرار است که اگر ما انسان ها در بُعد اول آن بمانیم و به بُعد بعدی آن وارد نشویم و این دو بُعد را همزمان با هم پیش نبریم نمی توانیم زندگی کاملی داشته باشیم و موجودی می شویم که فقط به یک سری موضوعات توجه دارد که نمی شود گفت پیش پا افتاده هستند اما آنقدر هم برای انسان که اشرف مخلوقات می باشد بزرگ و عمیق نیستند. بُعد معنوی که وابسته به روح ماست و باعث ارتقاء روحی ما می شود چیزی است که آنطور که باید با چشم سر و با عقل منطقی ما و قوانین فیزیک، ریاضی و شیمی بیشتر اوقات جور در نمی آید اما قلب مان به وجود آن شهادت می دهد؛ اگر قلب ما بیدار باشد به وجود بُعد روحانی و معنوی شهادت می دهد که این بستگی به دانش و آگاهی ما، تجربیات ما، تفکر ما، نوع فکر کردن ما نیز دارد

اما چگونه وارد بُعد روحانی شویم؟

همانطور که گفته شد این دنیا پُر از چیزهای عجیب و پُر از اسرار است، پُر از چیزهای عجیب است که همه ی ما در زندگی خود بارها شاهد آنها بوده ایم، قطعا همه ی ما چیزهای عجیبی دیده ایم در زندگی خودمان، در زندگی اطرافیانمان که برای ما تعریف کرده اند و یا به لطف رسانه های مختلف چیزهایی دیده ایم و شنیده ایم، نمونه ی آن برنامه ی “زندگی پس از زندگی” است که متوجه شده ام قبل از افطار ساعت ۱۸:۳۰ از شبکه چهار پخش می شود. افرادی را به این برنامه دعوت می کنند که تجربه سفر به دنیا دیگر را داشته اند و برگشته اند. وقتی پای صحبت آنها می نشینیم می بینیم که تجربیات بیشتر آنها شبیه به هم است، خب آنطور هم که آنها تعریف می کنند چیزی ساخته و پرداخته ی ذهن آنها نیست چون هیجان خاصی در صحبت هایشان هست و شباهت های زیادی بین هر کدام وجود دارد، بنابراین زندگی ما پس از این جهان به پایان نمی رسد و مرگ پایان راه ما نیست، که اگر این را پای صحبت های کسانی که در این برنامه حضور پیدا می کنند بگذاریم موضوع هیجان انگیزی است که ما بعد از پایان زندگی مان در این جهان وارد بُعد بعدی می شویم که آن بُعد مرتبط با روح ماست و ما به این دنیا آمده ایم که به وظایف و مأموریت مان عمل کنیم، خود را رشد دهیم و استحقاق بودن در قسمت خوب دنیای دیگر را پیدا کنیم

به هر حال با تمام قوانینی که بر جهان حاکم است با دنیای عجیبی روبرو هستیم و برای آرامش درون و ارتقاء روح خود باید تلاش کنیم تا دست در دست خداوند پیش برویم، هر چه ارتباط قوی‌تری با خداوند داشته باشیم آرامش بیشتری در زندگی خود خواهیم داشت، خواسته های^{*اهداف، رویاها و آرزوها*} اصیل‌تری خواهیم داشت و در یک مسیر نورانی به موفقیت های بهتری می رسیم، چون به منبع اصلی همه چیز متصل می شویم و از آن طرف به بیداری و ارتقاء روحمان نیز کمک می کنیم و پس از عمری زندگی خوب, خود را سالم به مقصد نهایی‌مان می رسانیم

عمل به دستورات خداوند، مطالعه ی کتاب های معنوی مخصوصا معانی قرآن، دعاهای مختلف، همراهی با بزرگان دین و عرفان و داشتن دوستانی در این راه، دیدن برنامه های مختلف معنوی و تفکر در مورد همه ی این موارد که ورودی های با ارزش ذهن ما هستند آرام آرام ما را وارد بُعد روحانی و معنوی می کنند که ابعاد مختلف زندگی^{*شخصی، خانوادگی، کاری و اجتماعی*} ما را تحت تأثیر مثبت خود قرار می دهند

در هفته ای که پیش رو داری و در این ماه مبارک بیشتر به این موضوع فکر کن، چون واقعا ارزشش را دارد و تو را به سطح بالاتری از بینش ارتقاء می دهد/ در آغوش خدا در آرامش باشی.

تا عشق تو در میان جان است؛ جان بر همه چیز کامران است

یارب چه کسی که در دو عالم؛ کس قیمت عشق تو ندانست

جانا چو تو از جهان فزونی؛ خود جان ز چه بسته ی جهان است

بی صبر و قرار جان عطار؛ بر بوی وصال جاودان است

عطار

مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم؛ جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها/ حافظ

پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار/ حافظ

۱۴۰۱/۱/۲۶

منبع:

مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا