مأموریت+

1398-02-30

نبودم

سحرگاهی به خوابِ ناز بودم ز یادم رفت آن سوز و سجودم به یادِ آن مرامِ عاشقانه نبودم من نبودم من نبودم ز شیطانی که در […]
1398-02-30

چه دیدند؟

ذرّات جهان چه دیدند در تو!؟ که کوه در جای خود ماند و مات و مبهوتِ تو ماند که زمین در مدارِ خود ساکن شد و […]
1398-02-30

آدم و زندگانِ مُرده

آن عاشقان که در میخانه در جستجوی تواند ساغر از دستِ تو نوشیدن و آدم شده اند آن بی خودان که به راهِ نفسند و بازی […]
1398-02-30

شرابِ اصل

شراب از عشق تو مست است و هر که از آن خورِد مست تر از این شراب نه، از آن ۱۳۹۷/۲/۲۰ منبع: مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر […]