مأموریت+

1398-06-28

موجیم ما همیشه تو ساحلِ وجودش

حس می کنم صداتو سال هاست می شناسم؛ از تو به من نزدیک تر کسی رو نمی شناسم روحِ من و بگیرو بالا ببر به معراج؛ […]
1398-06-28

حلالم کن

حلالم کن که باز خیسه همون چشمی که میبینه همون قلبی که میلرزه همون اشکی که میریزه همون فکرای مواجی که با یادت گلاویزه همون شرجیه […]
1398-06-28

صحابه ی جمال

باران به رأی تو می بارد ای صحابه ی جمال ما همچو دانه ها بر رویِ زمین در جستجوی کمال این نفس*نفسِ اماره* را چه کنیم […]
1398-06-28

شهرِ دل آباد شد

عشق را آفریدی تاجِ سرِ کلمات شد بر تختِ دل نشست و شهرِ دل آباد شد یک جا سپاهِ محبت یک جا امیرِ مهر یک جا […]