اَسرارِ عشق
1398-02-31
قَسَم
1398-02-31

پنهان به دور از عاقلان

برو ای باده به کف باده ی خود تنها خور

سَنگت اینجا بزنند باده ی خود تنها خور

اینجا به ظاهرها خوشند

ظاهرا خوشند اما ناخوشند

قسمتِ ما همین بُوِد

باده و عشقِ او به دل

تَرکِ زمانه و زمان

کشتی نوح نشست به گِل

گِل که به آب خورد و شد

خلقِ عظیم متصل

باده ی او به لب خورِد

ادا شود حقِ آب و گِل

پی نوشت:

پی نوشت:

سِرّی‌ که نهفته است در ساغرِ می‌؛ با اهلِ خرد جُرأتِ گفتار نبود

دردی‌ که ز عشق در دلِ می زده است؛ با هُشیاران مجالِ اظهار نبود

راهی‌ است ره عشق که با رهرو آن؛ رمزی‌ باشد که پیش هُشیار نبود/ امام خمینی(ره)

۱۳۹۶/۱۲/۱۹

منبع:

مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا

کمپین"دست های مهربان" سایت مأموریت+.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *