هنر به زندگی انسان تازگی می دهد و کار یک هنرمند واقعی این است که به انجام هر کاری که مشغول است در آن هنر را جای دهد
نکته اینجاست که تنها نقاشان و مجسمه سازان هنرمند نیستند، بلکه همه ی انسان ها می توانند هنرمند باشند، اگر کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند
باید توجه داشت که یک اثر هنری تنها یک تابلو نیست که توسط هنرمندی مشهور خلق شده و بر روی دیوار نصب شده است، بلکه تمام پدیده های خلق شده توسط خداوند و انسان ها یک اثر هنری هستند
هنر خلق زیبایی است و زمانی می توان گفت چیزی هنرمندانه است که در ما احساسی را به وجود آورد، البته برای درک یک اثر هنری باید با تفکر عمیق به آن نگریست و اجزای مختلف آن را کنکاش کرد و این نگریستن تنها با چشم نیست، اثر هنری اصیل بر همه یا چند و یا یکی از ۵ حس اصلی انسان*بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی* تأثیر می گذارد و به او احساس خوبی می دهد و گاهی هم احساس بد، ناگفته نماند که طبع هنر شناسی انسان نیز در این بین تأثیر زیادی دارد؛ چه بسا اثری هنرمندانه در فردی هیچ اثر نکند.
هنرمند یا باعث شادی می شود، یا باعث حرکت، یا باعث تفکر، یا باعث خواستن چیزی، یا باعث توجه و یا باعث غم
چیزی که به هنر عُمق می دهد ظریف کاری ها هستند
هنر خلق زیبایی است و خلاقیت و نوآوری در خلق یک اثر هنری جدید نقش مهمی دارند
و تو در هر کاری*هر مأموریتی* که مشغول انجام آن هستی باید هنرمند باشی و هنرت را به کارت تزریق کنی؛ اگر باغبانی باغت را به زیبایی آراسته کن و در آن خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر آشپزی غذایت را به زیبایی و خوشمزگی تهیه کن و در آن خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر شاعری شعرت را به زیبایی خلق کن و در آن خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر کارآفرینی محصول*کالا یا خدمات* خود را به زیبایی تولید کن- حتی محیط کار خود را به زیبایی نظم بده و در آنها خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر مادری خانه دار هستی خانه و غذا و همه چیزی که در خانه است و مربوط به خانه می شود را به زیبایی ترتیب اثر بده و در آنها خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر پدری به زیبایی پدری کن و در آن خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر مشغول تحصیل هستی به زیبایی و هنرمندانه تحصیل کن و در آن خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر خواننده ای به زیبایی بخوان و آهنگ و شعری را انتخاب کن که احساس برانگیز باشند و در آنها خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر سخنرانی به زیبایی سخنرانی کن و در آن خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر نویسنده ای به زیبایی بنویس و در آن خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر، اگر مغازه ای داری آن را به زیبایی نظم بده و هنرمندانه با مشتریانت برخورد کن و در دکوراسیون مغازه ات خلاقیت و نوآوری را به کار بگیر و به هر کار دیگری که مشغولی نیز رنگ زیبایی، خلاقیت و هنر را بزن و خودت و کارت را هنرمندانه به دیگران معرفی و عرضه کن.
دلیل این مهم*هنر و هنرمند بودن* آن است که مردم به سمت هنر و هنرمندان جذب می شوند و هنر تو باید جذاب باشد تا مردم را به سمت خود جذب کنی و جذابیت از زیبایی، خلاقیت و نوآوری نشأت می گیرد؛ فراموش نکن که این جذابیت باید بر همه یا چند و یا یکی از ۵ حس اصلی انسان*بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی* تأثیر بگذارد تا مورد استقبال قرار بگیرد، برای همیشه در یادها بماند و سوژه ی گفتمان مردم حال و آینده شود.
نکته ی مهم رعایت ارزش ها در خلق یک اثر هنری است که باید رعایت شود؛ خارج نشدن از چارچوب های الهی، اخلاقی و انسانی مهم است، زیرا ما انسانیم و نباید مانند دیگر موجودات که درک و فهمی همچون انسان ندارند هر کاری را به خاطر آزادی انجام دهیم و از آن طرف نیز حلال خدا را حرام نکنیم*اشاره به آیه ی ۸۷ سوره مائده*.
تو با هنر، در کاری که انجام می دهی روح میدمی، آن را زنده می کنی و آن را از حالت یک چیز پیش پا افتاده که ارزش توجه هم ندارد به اوج می رسانی؛ نتوانی هنرمند باشی و هنر خود را به درستی عرضه کنی، در میان هنرمندان و هنرهای آنها گُم می شوی و تو که نمی خواهی اینگونه شود!؟
هنر و هنرمند بودن، اصلی مهم در انجام مأموریت خود در زندگی است
نگو نمی توانم، بخواهی می توانی، تنها کافی است به آنچه گفته شد عمل کنی.
در تکمیل این مقاله به تقویم رجوع کردم، مناسبت های هفتگی را دیدم و به استاد شهید “مرتضی مطهری” رسیدم، در اینترنت گشتم تا ببینم ایشان در مورد هنر و هنرمند چه گفته اند، زین پس از شهید مطهری نقل قول می کنم که خالی از لطف نیست:
بنا بر عقیده ی شهید مطهری، انسان ها به طور فطری به سوی زیبایی ها گرایش دارند. معنای این سخن آن است که آدم ها، برای علاقه مند شدن و سوق به زیبایی ها، نیازمند تبلیغ و تشویق نیستند، بلکه فطرت آنها به گونه ای آفریده شده که چه بخواهند یا نخواهند، به سوی زیبایی ها گرایش دارند. شهید مطهری از گرایش و علاقه فطری انسان ها به زیبایی ها به عنوان یکی از ابعاد معنوی انسان ها یاد کرده، در این باره می گوید: “در انسان، گرایشی به جمال و زیبایی، چه به معنای زیبایی دوستی و چه به معنای زیبایی آفرینی که نامش هنر است، به معنای مطلق وجود دارد. این خود، گرایشی است در انسان و هیچ کس نیست که از این حس، فارغ و خالی باشد. در واقع، یک بُعد دیگر از ابعاد معنوی انسان، علاقه به جمال و زیبایی است. قسمت مهمی از زندگی انسان را جمال و زیبایی تشکیل می دهد. انسان، جمال و زیبایی را در همه شئون زندگی دخالت می دهد: جامه می پوشد برای سرما و گرما، به همان اندازه هم به زیبایی رنگ و دوخت، اهمیت می دهد؛ خانه می سازد برای سکونت و بیش از هر چیز به زیبایی خانه توجه دارد؛ حتی سفره ای که برای غذا خوردن پهن می کند و ظرفی که در آن غذا می ریزد و حتی ترتیب چیدن غذا در ظرف ها و بر سر سفره، همه روی اصول زیبایی است. انسان دوست دارد قیافه اش زیبا باشد، نامش زیبا باشد، جامه اش زیبا باشد، خطش زیبا باشد، خیابان و شهرش زیبا باشد، مناظرِ جلو چشمش زیبا باشد و خلاصه می خواهد هاله ای از زیبایی، تمام زندگی اش را فراگیرد؛ اصلاً زیبایی برای انسان، موضوعیت دارد. انسان زیبایی های طبیعت را دوست دارد. از مناظر عالی طبیعت لذت می برد، از منظره آسمان، از افق، از کوه ها، از همه اینها لذت می برد، یعنی اینها را زیبا می بیند و از زیبایی اینها لذت می برد و همین طور است مسئله هنر که خودش خلق نوعی زیبایی است. غرض این است که توجه به زیبایی و مظاهر زیبایی، گرایشی است فطری در انسان. زیبایی، منحصر به زیبایی حسی نیست، بلکه زیبایی معنوی هم هست و دلیلش این است که افراد بشر وقتی فرد دیگری را که به اخلاق خوب*اخلاق متناسب* آراسته است، می بینند، همان عکس العملی در آنها پیدا می شود که در مقابل جمال ها پدید می آید؛ یعنی شیفته و فریفته می شوند، اصلاً عاشق می شوند. چرا مردم به اولیاء الله عشق می ورزند؟ دوستی بدون زیبایی امکان ندارد. حتماً در او یک زیبایی هست. اسلام در واقع هیچ مخالفتی با جمال و زیبایی ندارد و با این حس نه تنها مبارزه نکرده، بلکه در یک قسمت هایی این حس را تأیید هم کرده است. اگر گاهی مبارزه ای بوده، به خاطر سوءاستفاده از هنرهایی چون موسیقی و مجسمه سازی بوده است”.
“یکی از هنرهای زیبا “خط” است. امامان شیعه به خوشنویسی و خط زیبا توجه داشتند و به آن علاقه مند بودند؛ به طوری که امام علی (ع)، امام سجاد (ع) و امام رضا (ع) خوش نویس بوده اند/ آنه ماری شیمل، ۱۳۸۹: ۱۲۸″.
“به این حدیث از حضرت علی (ع) که سندی بر اهتمام ایشان به خوشنویسی بوده و آن را به کاتب خود عبیدالله بن ابی رافع فرمود، توجه کنیم: اَلقِ دَواتَک، وَ اَطْلِ جِلْفَهَ قَلَمِک، وَ فَرِّجْ بَینَ السُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَینَ الْحُرُوفِ فَاِنَّ ذلِک اَجْدَرُ بِصّباحَهِ الْخَطِّ؛ دواتت را لیقه بینداز و از جای تراش تا نوک قلمت را دراز ساز و میان سطرها را گشاده دارد و حرف ها را نزدیک هم آر که چنین کار، موجب زیبایی خط می شود”.
شهید مطهری در جای دیگر در این باره می گوید:
“یک شعر زیبا یا یک نثر زیبا چقدر انسان را جلب می کند!؟، آنجا که سعدی می گوید: منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت… این جملات، شعر و نثرش آن چنان در کنار یکدیگر زیبا چیده شده است که سعدی هفتصد سال قبل مرده، ولی گلستان او خودش را حفظ کرده است. چرا خودش را حفظ کرده؟ زیرا زیباست؛ فصیح و بلیغ است… حافظ را چه نگه داشته است؟ مولوی را چه نگه داشته است؟ زیبایی شعرشان و به تعبیر علما، فصاحت و روشنی و بلاغت و جاذبه و ربایندگی، مسئله غیرقابل انکاری است”.
همچنین شهید مطهری در جای دیگر می گوید:
“مرحوم ادیب پیشاوری، یکی از ادبای بسیار مبرز و در ادبیات، مرد فوق العاده فاضل و کم نظیری بوده است. خودش گاهی شعر نیز می گفته است. او در کتابی گفته بود: دو بار در عمرم خواندن یک شعر مرا از هوش برد؛ بیهوش شدم. یک بار زمانی بود که غزلی از حافظ خواندم، آن چنان تحت تأثیرش قرار گرفتم که بیهوش شدم؛ غزلی که آغازش این است:
زان یار دلنوازم شکری است با شکایت؛ گر نکته دان عشقی، بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم؛ یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس؛ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود؛ از گوشه ای برون آی، ای کوکب هدایت…
گفته است: من یک دفعه این شعرها را خواندم، آن چنان مجذوب شدم که بیهوش شدم و افتادم.
این زیبایی شعر است که یک ادیب را در این حد مجذوب خودش می کند. تازه این یک ادیب است. اما یک عارف اگر شعرهای حافظ را بخواند، غزل های عارفانه را انتخاب می کند و کمتر کسی است که ذوق عرفانی داشته باشد و غزل های عرفانی حافظ، مثل غزل زیر را بخواند و شدیداً تحت تأثیر قرار نگیرد:
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد؛ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود؛ طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود؛ او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد…
بنابراین زیبایی شعر، عامل جذابیت آن و در پی آن موجب مانایی آن می شود”.
شهید مطهری در نگاه زیبایی شناختی به موضوع “خطابه” آن را مصداقی از فن و هنر دانسته، در این باره می نویسد:
“پیوند خطابه با اسلام از چند نظر است: اولاً از این نظر که خطابه یک فن است؛ یعنی یک هنر است و هنر مطلقاً می تواند به کمک یک فکر و عقیده یا به جنگ یک فکر و عقیده بیاید؛ یعنی یک فکر، یک فلسفه، یک دین، یک آیین را می شود به وسیله هنر یا صنعت تقویت کرد، چنان که می شود به وسیله هنر یا صنعت، تضعیف کرد”.
منبع: “زیبایی شناسی و هنر در اندیشه شهید مطهری“
۱۳۹۷/۲/۱۴
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا