نوجوانی و جوانی چگونه گذشت؟

برای رسیدن به هر مأموریت، هدف، آرزو و رویایی اول باید تغییر را از خودمان شروع کنیم
1395-05-30
روی پیشانی هیچکس ننوشته اند بازنده
1395-05-30

نوجوانی و جوانی چگونه گذشت؟

زمان نوجوانی*۱۲ تا ۱۷ سالگی* و جوانی*۱۸ تا ۴۰ سالگی* بیشتر افراد با آزمون و خطا می گذرد. فکر کنم باز هم در اینجا پای قانون ۸۰ به ۲۰ پارتو- Pareto Principle در میان باشد؛ یعنی ۸۰% از مردم در نوجوانی و جوانی نمی دانند با زندگیشان چه کنند و برای رسیدن به برخی اهداف دست به کارهای اشتباه می زنند و شکست های مختلفی را تجربه می کنند و تنها ۲۰% از نوجوان ها و جوان ها درست قدم بر می دارند. امیدوارم که این قانون در اینجا صحت نداشته باشد.

برای من که اینگونه بود؛ در دوره نوجوانی کارهای مختلفی را امتحان کردم، اما خدا را شکر خیلی زود مسیرم را پیدا کردم و محکم به آن چسبیده ام.

طبق تحقیقاتم و صحبت با ده ها نفر که برای رسیدن به موفقیت و خوشبختی تلاش می کردند، بیشتر آنها در نوجوانی و جوانی آزمون و خطاهای زیادی داشته اند؛ از این شاخه به آن شاخه پریدن کار همیشگیشان بوده است و آن عده کم که در زندگیشان موفق بودند می دانستند که برای چه چیز تلاش می کنند و برای رسیدن به آن تلاش می کردند. اما آن عده زیاد یعنی آن ۸۰% از مردم چرا در دوره نوجوانی و جوانی دست به آزمون و خطا می زنند و علتش چیست؟ ندانستن اینکه هر یک از آنها چه مأموریتی در زندگی دارند و باید چطور مأموریت خود را در زندگی انجام دهند؛ این مهمترین دلیل است.

اگر هنوز به این موضوع پی نبرده اید که مأموریتتان در زندگی چیست از همین الان بعد از خواندن این مقاله شروع کنید به پیدا کردنش، این مورد قبل از اینکه برای جامعه مهم و مفید باشد برای خودتان و آینده تان مهم و مفید است. اگر واقعا موفقیت را می خواهید و به دنبال خوشبختی هستید مأموریتتان را در زندگی پیدا کنید و مشغول انجام آن شوید، بگذارید چند سال آینده وقتی به گذشته نگاه می کنید با خودتان بگویید من در مسیر انجام مأموریتم تلاش کردم. مهم نیست شکست بخورید، شکست جزئی از مسیر رسیدن به موفقیت است، اینکه محکم به مأموریتتان بچسبید و آن را رها نکنید اهمیت دارد، دیر یا زود در انجام آن موفق می شوید، این یکی از قوانین جهان است.

نوجوانی و جوانی هر یک از ما در هر صورت می گذرد، دورانی که بیشتر از هر زمانی می تواند در زندگیمان تأثیرگذار باشد. ممکن است به واسطه برخی دوستان به مسیرهای اشتباهی کشانده شویم و مرتکب اشتباهاتی شویم که گاهی دیگر قابل جبران نیستند. گاهی تنها ماندن بهتر از همنشینی با افرادی است که فکر می کنیم تنها در کنار آنها بودن می تواند به زندگیمان معنا بدهد، اما اینگونه نیست؛ شیر هیچگاه با گرگ ها و روباه ها زندگی نمی کند، او شیر است، سلطان جنگل، زندگی در نگاه او معنای دیگری دارد.

%d9%86%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88-%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%da%86%da%af%d9%88%d9%86-%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa%d8%9f-2

در دوران نوجوانی و جوانی با دو راهی هایی مواجه می شویم، گاهی تصمیم گیری برایمان خیلی سخت می شود که از کدام مسیر آینده مان را دنبال کنیم؛ اما اگر واقعا بدانیم مأموریتمان در این دنیا چیست تصمیم گیری آنقدرها هم سخت نمی باشد. حالا به هر حال گاهی اوقات پیش می آید که اشتباهاتی را هم مرتکب شویم، اما نباید نا امید شویم و فکر کنیم به نقطه پایان رسیده ایم و به قول معروف یادمان باشد سپیدی از سیاه ترین نقطه شب شروع می شود، دوباره خورشید خواهد درخشید، شادی و امید به زندگی باز می گردد و فرصت زندگی به ما داده می شود برای جبران گذشته در مسیر صحیحی که آن را درست انتخاب کرده ایم، تنها نباید در مسیر زندگیمان نا امید شویم و از چیزی بترسیم و مسیر خود را برای انجام مأموریتمان ادامه دهیم تا آن را با موفقیت انجام دهیم. روزی در تلویزیون از سردار، سرتیپ آقای “محمدرضا نقدی” شنیدم: “خیلی از افراد موفقی که ما می بینیم، افراد برجسته که درخشیدند و ما با نام خوب از آنها یاد می کنیم و مردم به آنها افتخار می کنند و شخصیت های مهمی هستند در جوانی اشتباهاتی داشتند، ولی از یک جایی شروع کردند و گذشته رو کنار گذاشتند. خیلی از بزرگانی که ما با نام نیک از آنها یاد می کنیم پرونده های خوبی نداشتند ولی الان برای ما الگو هستند و الهام بخش هستند”. واقعا هم همینطور است.

نوجوانی و جوانی و سلامت و نشاط و بالندگی در این سن نعمت های بزرگی هستند که باید از آنها به درستی استفاده کنیم و از طرفی در مقصد نهایی مان از چگونگی گذراند آنها از ما سوال می شود. “انسان در روز قیامت قدم از قدم برنمى دارد مگر آنکه از چهار چیز پرسیده مى‌شود: از عمرش که چگونه گذرانده است، از جوانى اش که چگونه سپرى کرده، از ثروتش که از کجا به دست آورده و چگونه خرج کرده است و از دوستى ما اهل بیت/ رسول خدا(ص)”. امام علی(ع) نیز فرموده اند: “دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمی شناسد مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد: یکی جوانی و دیگری تندرستی”.

باید بدانیم دریای آرام دریانورد لایقی نمی سازد، همه ی انسان های موفق در دریای زندگی با طوفان هایی مواجه شده اند اما می دانستند این طوفان ها تمام می شوند، باید مقاومت کنند تا دوباره آرامش بازگردد و دوباره بلند شوند و مسیر خود را برای انجام مأموریتشان و رسیدن به اهداف، آرزوها و رویاهایشان ادامه دهند؛ اصلا زندگی بدون بالا و پایین معنایی ندارد چرا که زیبایی خودش را از دست می دهد. در طبیعت هم اینگونه است، نهالی کوچک برای رشد سال ها تلاش می کند، روزهای آفتابی و خوبی را می بیند، روزهای پاییزی و سرد زمستانی را تجربه می کند اما می داند بهار دوباره نزدیک است، به رشد خود ادامه می دهد، سال های متمادی بهار و خزان را می بیند تا به درختی تنومند تبدیل شود و در آخر هم به درختی تنومند و سرسبز تبدیل می شود؛ همه چیز بر پایه رشد استوار است، چه در سختی و چه در آسایش، رشد باید چیزی باشد که حاصل این فرایند طبیعی است که در زندگی همه ی ما جریان دارد.

آنچه اهمیت دارد باور به آینده درخشان خودمان است، باور به اینکه بهترین ها از نوجوانی و جوانی تا زمانی که زنده هستیم در دستانمان است و خداوند بهترین ها را برایمان رقم می زند، اگر باور داشته باشیم که لایق بهترین ها هستیم.

و یادمان باشد که وقتی به موفقیت رسیدیم نیاز نیست به کسی ثابت کنیم که ما موفق هستیم، دلیلی برای این ادعا وجود ندارد جز ۲ چیز یا “غرور” و یا اینکه می خواهیم به دیگران هم نشان دهیم می توان موفق و خوشبخت بود؛ یعنی چون من توانستم پس تو هم می توانی. پس از رسیدن به موفقیتی باید خودمان را برای موفقیت بعدی آماده کنیم، بارها گفته ام و باز هم می گویم، ما باید ادامه دهیم همچون رود که جریان دارد تا به دریا برسیم؛ ممکن است کسانی نگذارند ما به آنچه می خواهیم برسیم یا از قصد یا از جهل، اما ما باید ادامه دهیم و صخره ها را پشت سر بگذاریم، اگر صخره ها نباشند صدای رود که زیبایی خودش را دارد شنیده نمی شود، پس وجود هر کس در زندگیمان حکمتی دارد، ما باید آن حکمت را درک کنیم.

سیاهی شب و طلوع خورشید، شجاعت و ترس، دریای آرام و دریای طوفانی زندگی، نهال، روزهای پاییزی و زمستانی و بهاری، رودخانه، جریان داشتن و عبور از صخره ها، طبیعی دانستن فصل خزان و بهار، اشک ها و لبخندها، نوجوانی و جوانی همه زیبایی های زندگی هستند و ما در سفری هستیم که تا زنده هستیم همیشگی است تا به مقصد واقعی خود برسیم و اگر در این مسیر مقدس و پُرهیجان بالمان شکست بدانیم ادامه سفر حتی با بال شکسته هم با شکوه است، چون نایستاده ایم همچون مرداب بلکه ادامه داده ایم همچون رود تا برسیم به آنجا که باید برسیم.

نوجوانی و جوانی همین است، آموختن، تلاش کردن، شکست خوردن و دوباره برخاستن، پاییز و زمستان و بهارها را دیدن برای یافتن و یا ادامه ی مسیر صحیح زندگی، ادامه ی مداوم آن با وجود تمام موانع و سختی ها تا رسیدن به سر حد کمال و تبدیل شدن به آنچه خداوند از ما خواسته است.

دانلود آهنگ “جوونی” با صدای “رضا صادقی”

دنیا پُره گرگه جوون شکار شامشون نباش

به زخمات خو کن ولی با گرگ ها هم خون نباش

شیر بزرگ بیشه باش سمت هر آهویی نرو

تنها بمون اما با هر روباهی هم سفره نشو

دنیا پُره دوراهیه نمی شه اشتباه نکرد

کدوم درختی می تونه گل کنه تو پاییزیی سرد

امّا هر آدمی یجا با شادی روبرو میشه

سپیده از سیاه ترین نقطه شب شروع میشه

ماییم و این سر نترس دل رو به طوفان ها زدن

ماییم و افتادن به خاک اما دوباره پا شدن

♫♫♫

باید بتونی با غمت با زخم هات سر بکنی

دنیا تو مشتته اگه خودت رو باور بکنی

دریا نیازی نداره بزرگی شو ثابت کنه

هیچ سخره ای نمی تونه رودخونه رو ساکت کنه

پاییز یه وقتا می تونه یه باغو زیباتر کنه

گاهی یه گریه می تونه دنیا رو شعله ور کنه

پرستو کل عمرشو تو تب و تاب سفره

با پر زخمی پر زدن یوقتا با شکوه تره

ماییم و این سر نترس دل رو به طوفان ها زدن

ماییم و افتادن به خاک اما دوباره پا شدن

موزیک مأموریت+

۱۳۹۵/۳/۲۸

منبع:

مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا

کمپین"دست های مهربان" سایت مأموریت+.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *