گُلای اطلسیِ باغچه‌ی ما

پیگیرِ گلای اطلسی باش، که دارن توی باغچه پژمرده می‌شن

با سرما و با گرما هم‌مسیرن، نمی‌خوان که گدا شن پول بگیرن

اگه چیزی ببینن رو به راهن، اگه چیزی نباشه دل‌گیر می‌شن

تو غمی داری ای همپای کوچه، که دوره کردی تمومِ کوچه‌هارو

بزرگ میشی فراموشت نمی‌شه، یه گونی بود رو کولت تا همیشه

همین سنگ‌های سنگ‌فرش که زیادن، یه روزی برات سکو میشه

پس پهلونی رو نگه‌دار روی کولت تا که میشه، نزار دستت جلوی هر کسی شد دراز شه

بزرگ می‌شی بزرگ می‌شی غمی نیست، یه مردی- زنی می‌شی که دنیا ندیده

می‌دونم رنجِ این روزای سختی، برای جسمِ کوچیکت شدیده

عزیزم تو یه روزی آقا- خانم می‌شی، نه که نیستی, چرا هستی الانم

بزار دستی بزارم روی شونت، یه بغضی تو گلوته خوب می‌دونم

یه بغضی تو گلوته خوب می‌دونم، آرزوهایی که دارن تبخیر می‌شن

مگه چی خواستی از دنیای خاکی، که دارن دم به دم سرکوب می‌شن!؟

فدای سرت ای همپای جاده، که می‌گذریم از کنارت بی‌تفاوت و به صدبار

بدون ای اطلسیِ باغچه‌ی ما، که بی سختی هیچکی نرسیده به جایی توی دنیا

همین سختی از تو یه کوه می‌سازه، یه کوهی که با هر بادی می‌سازه

اگه مشقی نوشتی توی دفتر، بنویس این نوجوون آیندش‌و با دستای خودش می‌سازه

بزرگ می‌شی بزرگ می‌شی غمی نیست، یه مردی- زنی می‌شی که دنیا ندیده

می‌دونم رنجِ این روزای سختی، برای جسمِ کوچیکت شدیده

تاریخ نگارش شعر: ۱۳۹۹/۳/۲۵

– – –

پینوشت: برای تمام بچههای کوچه پس کوچههای ایران و دنیا.

منبع:

مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا

شما اینجا هستید: مأموریت+/ محمد کارگر مزرعه ملا/ دفتر شعر