گشتن به دور خانهی تو چه رازی در خود دارد؟
چه چیز باید از آن کشف شود؟
چرا که هیچ کار تو*خداوند سبحان* بی حکمت نیست
و تو انسان را عظیم آفریدی و جهانی را درون او قرار دادی
برای کشف راز و رمزها باید از دروازهی علم وارد شد و با ذهنی باز خالی از هرگونه تعصب به موضوعات نظر انداخت
فخر کائنات, امام علی(ع) که رسول خدا(ص) او را دروازهی علم و خود را شهر علم نامید جملهی عمیقی دارد: “آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و ماده کوچکی هستی در حالی که در تو عالم بزرگی نهفته است”
باید اندیشید و از خود پرسید: “آیا در جسم کوچک ما عالم بزرگی نهفته است!؟”، آری، اگر انسان اشرف مخلوقات است پس باید اینگونه باشد آن هم از هر لحاظ
چگونه باید متوجه شد؟ با علم و آگاهی، با ذهنی باز فارغ از تعصبات غرب و شرق
هر چه علم بیشتر پیشرفت کند اسلام و دین بیشتر اثبات می شود و حقایق آن بیشتر آشکار می گردد
سند حقانیت اسلام و دین برای اهل اندیشه مرجعی موثق دارد که قلبهای بیدار در هر کجای جهان آن را تأیید می کنند
اما علم چه چیز را کشف کرده است که این سخن از امام علی(ع) در آن نمایان باشد”آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و ماده کوچکی هستی در حالی که در تو عالم بزرگی نهفته است”؟. خیلی چیزها را، یکی از آن کشفها این است:
و دیگری آنکه مولانا با تکیه بر اسلام و عرفان و سیر و سلوک و زبان شعر در روزگار خود آن را کشف و بیان کرده بود:
در هر فلکی مردمکی میبینم؛ هر مردمکش را فلکی میبینم
ای احول اگر یکی دو میبینی تو؛ بر عکسِ تو من دو را یکی میبینم/ مولانا
مولانا, شمع روشن شده از دین و شمس تبریزی, کجا سیر می کرد که این موضوع را متوجه شد!؟
و بسیاری موارد دیگر که من نمی دانم و یا در حوصلهی و موضوع این مقاله نمی گنجند و کشف شده اند و یا در آینده کشف خواهند شد
نتیجه چیست؟ می توان از آناتومی بدن انسان که اشرف مخلوقات است و آنچه در بالا گفته شد به رازهای مختلفی مخصوصا در هستی و کیهان پی برد و از آنچه خداوند انسان را بر انجام آنها سفارش نموده و آنچه بزرگان دین گفته اند نیز همینطور, می توان راز و رمزهای بسیاری را کشف کرد که علم نیز یا در زمان گذشته، یا در زمان ما و یا سال ها و دهها و سدههای بعد به روش های خود آنها را تأیید و یا بازکشف کرده است و یا خواهد کرد
پس علم به انسان ابزار می دهد و دین نقشه راه برای رسیدن به نتیجه ای مفید که می توان آن نتیجهی مفید را به گنج تشبیه کرد؟ می تواند اینگونه باشد اما اگر این دو با هم ترکیب شوند فوقالعاده است و مرزهای کشف راز و رمزهای هستی با وجود ابزار امروزی فرسنگ ها جابهجا خواهند شد. در قدیم اینگونه بود، با آنکه ابزار امروزی را نداشتند اما به کشفهای فوقالعادهای رسیدند، خوارزمی، ابن سینا، زکریای رازی و… نمونه هایی از آنها هستند که زیربنای کشفیات آنها بی شک آموزه های اسلامی بوده است. این مسیر, آدم های به معنای واقعی تحصیلکرده در چند رشته، متفکر، منصف، با ذهنی باز که علاقهمند و عاشق کارشان هستند را می خواهد و می طلبد تا نتایج سریعتر و بهتر پیدا و کشف شوند
چرا باید از چند رشته از علوم مختلف آگاهی داشت؟ وجود هر چیز دلیل بر موجودیتِ چیز دیگری است: چون مفهوم هستی به هم پیوستگی تمام پدیده هاست، بنابراین همه چیز به هم متصل است، دین و آموزه های اسلامی، فلسفه، ریاضی، شیمی، فیزیک، علم ستارهشناسی*نُجوم* و… همهی آنچه بشر تا کنون کشف کرده و در آینده کشف می کند به نوعی به هم متصل هستند و بی ارتباط با هم نیستند. اینکه ما چطور این اتصال را درک کنیم مهم است تا آنها را در یک مجموعهی واحد ببینیم و به آنها به درستی فکر کنیم و از آنها استفادهی مفید نمائیم و به کشف و اختراع چیزهای جدید برسیم؛ برای مثال خوارزمی, ریاضیدان، ستارهشناس، جغرافیدان، فیلسوف و مورخ و همهچیزدان بود و بسیاری از افراد تأثیرگذار گذشته نیز از چند علم آگاهی نسبی داشتند و یا در زمان نیاز به آنها رجوع می کردند، یعنی نیاز نبود تمامی کتاب های قطور را حفظ کنند، وقتی آگاهی را در زمینه ای خاص لازم داشتند و سوالی برایشان پیش می آمد به آن کتاب های تخصصی و یا اساتید مرتبط, مراجعه می کردند
از کعبه چه؟ از آن چه چیزی می توان متوجه شد؟ اگر تصاویر کهکشان را دیده باشیم سوالی مطرح می شود: آیا طواف انسان به دور کعبه شباهتی با کهکشان ندارد؟
بی شباهت نیست
هر نور در کهکشان انگار در سیر و سلوکی است، مانند انسان که به دور کعبه می گردد و فارغ از اندیشه های مادیِ زمینی است و به دور کعبه می گردد تا مشغول ستایش معبود خود باشد، بخشیده شود، از درون روشنایی یابد و خود را به خالق هستی نزدیک کند، وحدت و یگانگی و یگانگی فارغ از اندیشه های مادی و نفسانی به دست می آید
۷ بار گردش به دور کعبه آن هم در جهتی خاص! راز این عدد و این عمل فارغ از طواف, در هستی چیست؟ به اندیشهی من قد نمی دهد، اما مطمئن هستم ۷ عدد مهمی است که در جایی دیگر از هستی یا در همان کهکشان نمود دارد، باید اهل علم و خردمندان دین آن را جستجو کنند، باید معارف دینی و چند علم دیگر در یک و یا چند اندیشهی باز با هم ترکیب شوند و یا هماندیشی شود تا این راز و یا رازهایی مثل این کشف شوند، اینگونه می توان به دوران طلایی اسلام بازگشت که اندیشمندان و دانشمندان و کاشفان و پزشکان و مخترعان و… زیادی را پرورش داد و آن را*اسلام را* رشد داد. گفتم، قدیم اینگونه بود، در قدیم علم حفظ کردنی نبود که با نمره افراد سنجیده شوند، در قدیم یادگیری و فهمِ علمِ مفید ملاک بود، شب و روز برایشان مطرح نبود، رابطهی استاد و شاگردی مطرح بود، نه نمره و تقلب و حفظ مطالب در ذهن و درخواست از استاد برای نمره دادن برای گرفتن مدرکی که سنجش آن بیشتر بر اساس حفظیات و نمره است که در بیشتر اوقات ملاک تحصیل استخدام باشد و همین، و بعد بسیاری اوقات به خاطر نبود شغل برای امرار معاش باید در اسنپ و تپسی و… کار کرد که اینگونه علم و اندیشه های انسانی به جای بالندگی عقیم و خوار شوند و در آخر رسید به این مصراع از شعر حافظ که: “کوکبِ بختِ مرا هیچ مُنَجِّم نَشِناخت”
دنیا به سرعت در حال تغییر است، علم باید چیزی باشد که در زندگیِ همهی ما جاریوساریست، نه صرفا در کتابخانهها و کتاب های قطور و مدارس و دانشگاهها و مراکز دیگر برای عده ای خاص در مقاطع تحصیلی مختلف؛ علم مفید و آموختنِ آن باید یک چیز عمومی باشد که همه در هر زمان به آن دسترسی داشته باشند. باید به روز، جذاب و شیرین باشد تا آن کسی که علاقه دارد در زمینه ای خاص بداند و یا بیشتر بداند به دنبال آن برود، حتما در آن چارچوب رسمی قرار نگیرد و این جفای بزرگی است به بسیاری، به آن افرادی که به هر دلیل نمی توانند و یا نمی خواهند تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک داشته باشد، به عموم ما مردم که باید آموختن جزئی از زندگیمان باشد. مگر بسیاری از اندیشمندان بزرگ ما در قدیم به معنای امروزی تحصیلات دانشگاهی و مدرک تحصیلی داشتند که بخواهند تأیید شوند و مورد پذیرش قرار بگیرند و معیار برخی افراد در گرفتن برخی جوایز مدرک تحصیلی باشد!؟
مگر حافظ در رشتهی ادبیات نمرهی عالی گرفته بود که توانسته بود این شعرهای بینظیر را بسراید و محبوب شرق و غرب شود!؟، یا خیام، یا سعدی، یا فردوسی، یا خیلی های دیگر در رشته های دیگر مانند خوارزمی، ابن سینا، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی و…. و حتی افراد ناشناخته تر از آنها!؟، بسیاری از آنها خودآموخته بودند، یعنی خودشان به دنبال علم بودند. جفا آنجاست که ما تحصیلات و مدرک تحصیلی را مصادف کرده ایم با باسواد بودنِ افراد و آن افرادی که به معنای واقعی به علمآموزی علاقه دارند را زمینگیر کرده ایم به خاطر آنکه مدرک تحصیلی ندارند و حرف هایش در هیچ ژورنال معتبری جایی نگرفته است
استاد حسن رحیمپور ازغدی در یکی از سخنرانی هایشان گفته بود: “امام صادق(ع) نگاه می کردند که هر کسی در چه رشته ای علاقه و استعداد دارد، آموزشش می دادند و در همان رشته تشویقش می کردند، یادش می دادند، منابع معرفی می کردند، نظارت می کردند، درس می دادند و هر کسی را در یک، دو و سه رشته متخصص می کردند. الان هم باید همین کار را کنیم. یک سری آموزش ها است که همه باید بدانیم و از آنها به بعد افراد را جدا می کردند تا آموزش ببینند تا بروند آن طرف جهان برای مذاکره در خصوص آن موضوعات”
ای کاش حداقل در این کار به جای آنکه مثل بسیاری کارهای دیگر پشت سر کشورهای دیگر حرکت می کردیم پیشقدم می شدیم تا قبل از اینکه آنها آن را تأیید کنند ما آن را در کشور پیش می بردیم و الگویی برای دیگر کشورها می شدیم
بُگذریم
موضوع ما بر سر کشف بود و چگونگی کشف، به گونه ای که همه بتوانیم به نتایج عالی برسیم
معیار را که در نظر بگیریم و دین را علم خطاناپذیر بدانیم نه یک سمبل و عادت تکراری، علایق خود را دنبال کنیم، سپس کنکاش کنیم و هر سخن دین و بزرگان آن را عمیق بررسی کنیم و از طرفی به روز هم باشیم و از روزمرگی فاصله بگیریم به مرور زمان مجهولات و راز و رمزهای بسیاری برایمان آشکار می شوند، در این بین مهم نیست به معنای عام تحصیل کرده باشیم یا نباشیم، رهرو بودن در این مسیر مهم است
این یکی از راه های نابی است که باید طی شود تا علم عمومیت پیدا کند، کاربردی شود و همهی ما مردم در کاری که به آن علاقه داریم علمآموزی کنیم و به کشف چیزهای جدید در هر چیز برسیم نه آنکه خود را به خاطر نداشتن مدرک تحصیلی کوچک تصور کنیم و در این راه ارزشمند بأیستیم. اگر اینگونه شد آن زمان این مصراع از شعر قدیمی برایمان شیرین می شود و قابل اجرا و کاربردی “ز گهواره تا گور دانش بجوى” و به لطف اینترنت و رسانه های اجتماعی هر کسی می تواند حرف هایش را بزند و مخاطبین خودش را داشته باشد و به بالندگی خودش و دیگران و دنیای پیرامونش کمک کند فارغ از آنکه اندیشه ها، نظریه ها، کشفیات و اختراعاتش در ژورنال های معتبر به چاپ برسد یا نه و اصل بر عمومی سازی و کاربردی نمودن علم و استفادهی مفید از آن برای همه در هر زمینه ای باشد
در هفته ای که گذشت دریچه ای از مشاهدهی هستی به شکلی دیگر برای اولینبار به روی انسان باز شد و گوشه ای از هستی را همهی ما با چشم های خود دیدیم. بالاترین وضوح تصویری بود که تا کنون از دورترین و عمیقترین فاصلهی هستی به چشم ما رسیده بود که عظمتی بیمنتها را نشان می داد
هزاران کهکشان و هر کهکشان وسعت عجیبی دارد که وقتی به آن فکر کنیم متوجه می شویم پهنای هستی چقدر وسیع است، بی اندازه وسیع؛ واقعا که نگاه به این تصویر و تصور وسعت آن انسان را به شگفتی می اندازد مخصوصا وقتی بدانیم این تصویر بخش کوچکی از جهان هستی است. هزاران کهکشان متفاوت در این تصویر که برای اولینبار در هفتهی پیش, چشم بشر با این وضوح آنها را دیده است حس و حال عجیبی به هر یک از ما می دهد. از طرفی ناسا گفته است: “این تکه از جهان پهناور تکهای از آسمان را نشان می دهد که تقریباً به اندازهی یک دانهی شن است که توسط شخصی روی زمین نگه داشته شده” که نشان می دهد خداوند هستیِ بیمنتهایی خلق کرده است که در شأن انسان باشد: “ای فرزند آدم، همه چیز را براى تو آفریدم و تو را براى خودم آفریدم/ حدیث قدسی”
این را همیشه یادمان باشد: “علم و پیشرفت های علمی خداوند و معارف دینی را بیشتر آشکار و اثبات می کنند”. البته اثبات این موضوعات*خداوند و معارف دینی و آنچه در هستی وجود دارد* گاهی مثل اثبات کروی بودن زمین و وجود جاذبهی زمین است که برای اولینبار مطرح می شود تا علم آکادمیک با یافته های خود و تصاویر به آنها صحه بگذارد
اینجا یک سوال مهم مطرح می شود: “مُهر تأیید را دین به علم می زند یا علم به دین؟”، هر دو به هم، اگر به واقع هر دو درست باشند و تحریف نشده باشند؛ اگر این مورد رعایت شود همهی مسائل دینی علمی هستند و همهی مسائل علمی دینی می باشند فقط علم هنوز نتوانسته خیلی از آنها را به شیوهی خودش اثبات و کشف کند و از طرفی افراد دغدغهمند در دین نیز تا جای ممکن نتوانسته اند مسائل علمی را به دین منطبق کنند و هنوز در این مسیر جای کار بسیار زیادی وجود دارد
به گفتهی قابل تأمل ناسا برمی گردیم: “این تکه از جهان پهناور تکهای از آسمان را نشان می دهد که تقریباً به اندازهی یک دانهی شن است که توسط شخصی روی زمین نگه داشته شده”؛ اگر خداوند خالق هستی است و آغاز و پایانی ندارد، پس هستی هم می تواند بی پایان باشد؟ نه، خداوند می تواند باشد و هستی نباشد اما هستی وسعت عجیبی دارد و نمی توان منکر این موضوع شد
صبر کن!، ۷، هفت بار به دور کعبه گشتن، از طرفی یادم می آید گفته شده ۷ طبقه از آسمان. نکته جالبی باید باشد. منظور خداوند از ۷ طبقه از آسمان یا آسمانهای هفتگانه چه بوده؟ شاید جهان های متفاوت با محیط ها و قوانین متفاوت
چگونه؟ مثلا تصور کن همین دستگاهی که با آن به خواندن این مقاله مشغولی، فضای خارج از آن کاملا متفاوت با خود دستگاه و درونیات آن است که خروجی که برای آن تعریف شده و می تواند را به ما تحویل می دهد، کرهی زمین نیز فارغ از اکوسیستمی که در درون خود دارد در فضایی کاملا متفاوت در آسمان است، پس نتیجه می گیریم کهکشان هم باید اینگونه باشد و….
بنابراین هر چیز داخل فضایی قرار دارد و هر چیزی فارغ از فضایی که آن چیز را در بر گرفته تابع قوانین خاص خودش است؛ مثلا یک صندلی یک سری اجزاء دارد که بر یک سری اصول به هم متصل شده و ساخته شده است، اما فارغ از آن چارچوب صندلی, وقتی صندلی داخل یک فضای دیگری قرار بگیرد مثلا در استخری پُر از آب، آن فضا قوانین خودش را دارد و تأثیرات دیگری را بر روی صندلی می گذارد. زمین فارغ از قوانینی که در اکوسیستمی که در خودش دارد در فضای دیگری قرار دارد که آن فضا تابع قوانین خاص خودش است. کهکشان راه شیری نیز همینطور، فارغ از تمام سیاراتی که داخل آن هستند در یک فضای دیگری است که آن فضا تابع قوانین خاص خودش است. پس هر چیزی به یک چیز بزرگتر متصل است، تابع قوانین خاص درونی خودش است که اگر اینگونه باشد محیط بیرونی نیز تابع قوانین خاص خودش می باشد. مثلا کهکشان هایی در تصویر بالا دیده می شوند اما این فضا از جایی به بعد تابع فضای دیگری است که از نظر ظاهری متفاوت با این فضاست که آن فضا قوانین محیطی خاص خودش را دارد
جالب است، یعنی “هر چیز از نظر باطنی و ظاهری در فضای متفاوتی خارج از خودش قرار گرفته!”. دقیقا. خدا می داند تصاویر تلسکوپ فضایی جیمز وب و یا تلسکوپ های بعدی هر چه وسیعتر و با کیفیتتر شوند سپس چه فضای متفاوتی را به ما نشان خواهند داد که کاملا متفاوت با تصاویر و فیلم هایی است که دیده ایم و می بینیم و در ذهن تصور می کنیم
شاید این سوال برای همه پیش آمده باشد: “آیا می توان برای خداوند تصویری قائل شد؟”؛ خیر، متأسفانه ما خدا را مثل خودمان یک چیز تصور می کنیم که در یک جسم خلاصه شده است اما او فارغ از اندیشه های ماست چون از جنس ما نیست و تنها خالق ما و موجودات و دیگر چیزهاست
بگذار به مثالی که زدم برگردیم: همین دستگاهی که در حال خواندن این مقاله هستی، همهی ما که می دانیم اما آیا سازندهی این دستگاه که انسان است هیچ شباهتی با این دستگاهی که آن را ساخته است را دارد؟ مسلما خیر. تمام اُرگانیسم*مجموع اجزاء یا اعضائی که جسم یک موجود را تشکیل بدهند* سازندهی این دستگاه با این دستگاهِ ساخته شده کاملا متفاوت است. پس خداوند هم فارغ از اندیشهی ما و شکلی است که ما با ذهن وسیع اما در نهایت محدود خود به او می دهیم
نتیجهی نهایی آنکه:
۱- معارف اسلامی و دینی در نهایت باعث کشف نتایج علمی می شوند. اگر مبنا را بگذاریم بر روی معارف اسلامی و آنها را به واقع باور کنیم و از طرفی علم روز را ممنوعه در نظر نگیریم و آنها را با توجه به معیارهایی که گفته شد*افراد به معنای واقعی تحصیلکرده در چند رشته و یا از چند علم آگاهی نسبی داشتن، متفکر، منصف، با ذهنی باز که علاقهمند و عاشق کار خود باشند* باهم ترکیب کنیم به نتایج بسیار درخشانی خواهیم رسید، حتی درخشانتر از نتایج قبل، چرا که این دو*معارف اسلامی و علم روز* به هم متصل هستند، تضادی با هم ندارند و یکدیگر را تأیید می کنند
۲- می توان از آناتومی بدن انسان که اشرف مخلوقات است به رازهای مختلفی مخصوصا در هستی و کیهان پی برد و از آنچه خداوند انسان را بر انجام آنها سفارش نموده و آنچه بزرگان دین گفته اند نیز همینطور, چرا که هر عملی که خداوند از انسان خواسته است تا آن را انجام دهد در خود طبیعت و هستی هم نمونهی آن پیدا می شود، بنابراین می توان با دقتی بیشتر راز و رمزهای بسیاری را کشف کرد که علم نیز یا جدا از آنچه تا کنون کشف شده است، یا در زمان ما و یا سال ها و ده ها و سدههای بعد به روش های خود آنها را تأیید و یا بازکشف می کند
۳- همه می توانیم در زمینه ای که به آن علاقه داریم علمآموزی کنیم و نباید در این مسیر بأیستیم و اگر آموزه های خود را با معارف اسلامی و دینی ترکیب کنیم بی شک به نتایج سریعتر، جدیدتر و بهتری در کشف و اختراعات و حتی بهبود زندگی خود می رسیم
۴- خودآموختگی در موضوعات مهم و سپس موضوعاتی که به آنها علاقهمند هستیم کاری است که همهی ما باید آن را برای داشتن زندگی موفق و کشف و اختراع چیزهای جدید انجام دهیم و اگر بخواهیم همهی ما در هر طبقه از اجتماع با هر سطح سواد می توانیم به نتایج گفته شده برسیم، به شرط آنکه خود و آنچه گفته شد را به واقع باور کنیم.
۱۴۰۱/۴/۲۴
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا