چهار عنصر اصلی در رسیدن به موفقیت

قصه ی باغ انار
1399-08-09
بررسی یک مأموریتی جوان و دلایل موفقیتش
1399-08-09

چهار عنصر اصلی در رسیدن به موفقیت

کمربندت را سفت ببند تا با سرعت بدون در نظر گرفتن اصول نوشتن مقاله و تولید محتوا، سریع برویم سر اصل مطلب چون این مقاله کمی طولانی است ولی پُر از نکاتی مهم و ارزشمند در مسیر موفقیت می باشد

اگر دقت داشته باشی ساختمان های بزرگ و مقاوم نه بر اساس آنچه که بر روی آنها ساخته می شوند بلکه بر اساس پی و فونداسیون آنها بنا شده اند

اگر آن ساختمان ها پی یا همان فونداسیون قوی نداشته باشند ساختن طبقات بالایی کار بیهوده ای است چون دیر یا زود فرو می ریزند

باورها نیز نقش همان پی و فونداسیون ساختمان زندگی هر انسانی را بر عهده دارند

و نگرش ها مکمل باورها هستند

یعنی هر چه تو باورها و نگرش های مثبتی نسبت به دنیای اطراف و موضوعات مختلف زندگی داشته باشی، هر چه خودت را بیشتر باور داشته باشی، به کاری که انجام می دهی باور داشته باشی، نگرش درستی نسبت به دنیای پیرامونت داشته باشی، اینها پی و فونداسیون ساختمان تو می شوند که می خواهی آن را بسازی یعنی رسیدن خواسته هایت*اهداف، رویاها و آرزوها*

و آنچه که روی این ساختمان را می سازد فرا رفتن از محدودیت های فکری است، یعنی هر چقدر تو وسیع تر فکر کنی موفقیت هایت بزرگتر می شود و تا هر کجا که بخواهی می توانی ساختمانت را بسازی و بالا بروی

مرز بین یک خواسته و یک چیزی که می تواند به واقعیت تبدیل شود زمانی برداشته می شود که واقعا به رسیدن به آن خواسته باور عمیقی داشته باشی

نگرش درستی داشته باشی

محدودیت های ذهنیت را رها کنی

و عادت های مثبت را هر روز و هر روز تکرار نمایی

آن زمان می توانی به آن هدف، رویا و یا آرزو برسی

پس چهار عنصر اصلی موفقیت یکی باور است، یکی نگرش تو، دیگری ترک محدودیت های ذهنی و آخری تکرار عادت های مثبت روزانه

این چهار عنصر آن‌چنان به هم تنیده شده اند که با هم مخلوط هستند، یعنی مثل این می ماند که تو می خواهی غذایی را درست کنی بدون وجود یکی از این عناصر آن غذا درست نمی شود

چهار عنصر غذا پختن چیست؟ وسایلی برای پختن غذا، مواد اولیه، آتش و آشپزی که قرار است غذا را درست کند

این چهار مورد نباشد آن اتفاق خوبی که باید بیفتد نمی افتد

البته همانطور که در مقاله شرایط، قوانین، ضوابط، تبصره ها و تعهدات گفته شد، هر کاری برای درست انجام شدن یک سری قوانین، ضوابط، تبصره ها و تعهداتی دارد و این مورد در رسیدن به هر یک از خواسته ها یک حقیقت مسلم است

هر کاری که در زندگی خود به درستی آن را انجام می دهی بر اساس رعایت این موارد می باشد حتی همین الان که در مأموریت+ هستی و در حال خواندن این مقاله می باشی

برای مثال وقتی یک نویسنده یک کتاب تأثیرگذار می نویسد که به ده ها زبان دنیا ترجمه شده است و صدها هزار نسخه از آن فروش رفته است بنابر یک سری اصول و قواعد بوده است که موفق شده است و همه ی کارها بنابر یک سری اصول و قواعد هستند که به موفقیت می رسند و هیچ کاری در دنیا نیست که بدون اصول و قواعد مخصوص به خودش درست از آب در بیاد، هیچ کاری

تو هر کاری که می خواهی انجام بدهی، برای موفقیت در آن کار باید اصول و قواعد آن را رعایت کنی

وقتی این کار را انجام بدهی آن کار به درستی انجام می شود

به باورها و نگرش های ذهنی خودت دقت و فکر کن

خیلی از مردم باورها و نگرش های اشتباهی دارند

مبحث خودشناسی خیلی موضوع مهمی است و شناخت خود خیلی مهم است. وقتی متوجه شوی در درون تو یک چیزی وجود دارد به نام باور، در درون تو یک چیزی وجود دارد به نام نگرش، عقل و آگاهی و به خوبی اینها را بشناسی و به اهمیتشان پی ببری بنابراین به درستی از آنها استفاده خواهی کرد

بزرگترین نعمتی که خداوند به ما داده توانایی تفکر است، حالا این توانایی تفکر و این اپلیکیشنی که در درون تو وجود داره این فکر، این پازل، این الگوریتم را چطوری بچینی آن موقع موفقی!؟، حالا موفقیت در نگاهت هر چیزی که می خواهد تعریف شود فرقی ندارد؛ زمانی به آن می رسی که اولا باورش نمایی، دوما نگرش درستی داشته باشی، سوما محدودیت های ذهنی خودت را ترک کنی و چهارما عادت های خوب را هر روز تکرار نمایی تا موفقیتت تثبیت شود

“تثبیت موفقیت”، اینکه موفقیتی که ساخته ای را پایدار نگهش داری و آن را رشد دهی نیز مهم است

چطور میشه به یک موفقیت پایدار رسید و آن را تثبیت کرد؟

چگونه است که خیلی از افراد به موفقیت هایی رسیدن اما شکست خوردند در صورتی که برخی همینجوری دارن میرن بالا؟ اینکه راه تو درست باشه و تو چقدر پایداری و پافشاری داشته باشی نسبت به هر یک از خواسته هایت خیلی مهم است

اگر دقت کرده باشی یک درخت تنومند در طوفان ممکن است خم شود، ممکن است برگ هایش بریزد، ممکن است چند تا از شاخه هایش بشکند، اما هیچ وقت از ریشه بیرون نمی آید، چرا؟ چون ریشه های قوی را در دل خاک دارد، هر چه ریشه های باورها و نگرش های تو در ذهنت قوی تر باشند موفقیت تو پایدارتر است حتی اگه باد شدیدی بوزد و سختی های زیادی را در زندگی تجربه نمایی، حتی اگه فرض را بر این بگذاریم که تو از ریشه در بیایی، چون انسانی هستی با کُلی تجربه و دانش و علم، دوباره می توانی از نو شروع کنی، حتی بهتر از قبل، مثل خیلی از انسان های موفق که اینگونه بودند

مثال ها در این مورد بسیار زیاد است اما به سه مورد بسنده می کنیم:

مثال ۱: در سال ۱۹۱۴ توماس ادیسون در سن ۶۷ سالگی کارخانه اش را که نزدیک به یک میلیون دلار ارزش داشت در یک آتش سوزی از دست داد. بیمه اش بسیار اندک بود. ادیسون به حاصل سالیان عمرش که درمیان شعله های آتش درحال سوختن بود نگاهی انداخت و گفت: “ارزش بزرگی در این حادثه است. این آتش تمام اشتباهاتم را سوزاند. خدایا سپاسگزارم، ما می توانیم از اول شروع کنیم”. علی رغم آن حادثه، سه هفته بعد او گرامافون را اختراع کرد

مثال ۲: در سال ۱۸۹۰ آمریکا با رکود بزرگی مواجه شد. شرکت ها یکی پس از دیگری ورشکست و کارکنان دسته دسته از کار بیکار می شدند. یکی از تاجران نیز هتلش را از دست داد و تنها چیزی که برایش باقی ماند، اندکی پول و وقت فراوان بود. وی تصمیم گرفت کتابی بنویسد و به مردم انگیزه بدهد که حتی در دشواری ها نیز به تلاش خود ادامه دهند. نام او “اریسون سوت ماردِن” بود. او اتاق کوچکی روی یک اصطبل اجاره کرد و به مدت یکسال شبانه روز مشغول نوشتن شد. کتاب او با عنوان “حرکت رو به جلو” به صدها نفری اشاره داشت که علیرغم تمام ناملایمات به تلاش خود ادامه داده و به موفقیت رسیده اند

سرانجام کار کتاب به پایان رسید. صبح روز بعد، صفحه آخر کتاب را نوشت و خسته و گرسنه به رستورانی رفت تا غذا بخورد. وقتی غذا می خورد، اصطبل آتش گرفت و اتاق او هم به کُلی سوخت و کتاب نیز به خاکستر تبدیل شد. ۵۵۰۰ صفحه دست نویس او ناگهان از بین رفت. او ابتدا به شدت دچار ناامیدی شد، اما بعد فکر کرد که کتابش درباره پشتکار بوده است. پس بار دیگر قلم به دست گرفت و نوشتن را شروع کرد. یک سال دیگر را نیز صرف نوشتن کتاب کرد و وقتی کتاب تکمیل شد آن را به ناشر های مختلف داد، اما در سال سوم بحران اقتصادی، کسی به کتاب های الهام بخش اعتقادی نداشت. اریسون رد شدن کتاب را پذیرفت و منتظر ماند تا شرایط بهتر شود. سپس به شیکاگو رفت و شغل دیگری پیدا کرد

یک روز موضوع کتاب را با دوستانش در میان گذاشت. دوستش ناشری را می شناخت. ناشر کتاب را خواند و بسیار هیجان زده شد و به این نتیجه رسید که این کتاب دقیقا همان چیزی است که مردم به آن احتیاج دارند. کتاب “حرکت به جلو ” منتشر شد و در ردیف پُرفروش ترین کتاب های آن زمان قرار گرفت. این کتاب منبع الهامی برای هزاران نفر بود. بسیاری از بازرگانان معتقدند این کتاب، آمریکا را به قرن بیستم رساند و تأثیر فراوانی بر افکار مردم داشت. اشخاصی مانند هنری فورد، توماس ادیسون، هاروی فایرستون و جی‌پی مورگان از این کتاب بهره های فراوانی گرفتند

اوریسون در کتاب خود می نویسد : “دو چیز لازمه موفقیت است: یکی دست به کار شدن و دیگری ادامه دادن”. او در کتابش نوشته است : “برای کسی که به قدرتش واقف باشد، شکستی در کار نیست. برای کسی که تلاش می کند، شکست بی معناست. برای مردمی که در پی هر بار زمین خوردن برمی خیزند شکست مفهومی ندارد. آدم موفق کسی است که وقتی همه دست از تلاش بر می دارند او به تلاش خود ادامه می دهد/ برگرفته از کتاب قدرت برنامه ریزی- برایان تریسی

مثال ۳: بابک بختیاری امروز به عنوان پدر فرانچایز ایران شناخته می شود و به واقع که این لقب واقعا برازنده‌ی این جوان خوش فکر کشورمان است. او سخت در تلاش است و در حال رشد کسب و کارها و برندهای زنجیره ای مختلفی می باشد. او بیشتر با کسب و کارهای غذایی سر و کار دارد، حتی از زمانی که کرونا وارد کشور شد تا به امروز یک روز هم کار خود را تعطیل نکرده و دست از رویاهایش بر نداشته است. این روزها هم در ترکیه در حال بررسی بازار آنجاست تا برندهای زنجیره ای هلدینگ خود را به ترکیه وارد نماید و با رقبای جهانی مانند مک دونالد و بسیاری برندهای دیگر رقابت را شروع نماید. می توان متوجه شد برخی از عوامل موفقیت آقای بابک بختیاری این چهار عنصر اصلی موفقیت بوده است یعنی: ۱- باورها، ۲- نگرش، ۳- ترک محدودیت ها و ۴- تکرار عادت های خوب”، حتی آن زمان که در اوایل شروع کار خود بود و در برخی کسب و کارها شکست را تجربه کرد، اما هیچ وقت نا امید نشد، این چهار عنصر در موفقیت های او سهم بسزایی داشتند و دارند و می توان نتیجه گرفت این موضوع هیچ ربطی به محیط پیرامون ما ندارد و کاملا ذهنی است؛ راستی مأموریت او در زندگی فرانچایز نمودن کسب و کارهای متفاوت در حوزه های مختلف است

یک نفر بعد از شکست می ترسد و دیگر قدمی به سمت خواسته هایش برنمی دارد، اما دیگری بعد از شکست مصمم تر می شود و با تجربه ای که کسب کرده است و دانشی و علمی که دارد به این سادگی ها دست بردار نیست و می رود تا سهمش را از دنیای موفقیت بگیرد. تمثیل زیبایی در این مورد وجود دارد: “وقتی باد می وزد عده ای به فکر ساختن دیوارند، اما عده ای دیگر نیز آسیاب بادی می سازند”

به قول صائب تبریزی:

گر رسد باد مخالف، ور وزد باد مراد

بادبان کشتی ما دل به دریا کردن است

امیدوارم در سیستم زندگی ات مثل تمام انسان های موفق دنده عقبی وجود نداشته باشد

خیله خُب، رسیدیم، حالا می توانی کمربندت را باز کنی و اگر مایل بودی پیاده شوی و یا مقالات قبل و یا در آینده بعدتر را هم برای رشد شخصی و کاری خودت مطالعه نمایی؛ در این مقاله موضوعات مهمی مطرح شد که از چهار عنصر اصلی موفقیت هم فراتر رفت، امیدوارم به همه ی آنها توجه داشته باشی و در مسیر انجام مأموریت خود در زندگی و رسیدن به خواسته هایت به آنها توجه نمایی/ موفق باشی.

۱۳۹۹/۸/۹

منبع:

مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا

 

کمپین"دست های مهربان" سایت مأموریت+.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *