هیچ کدام از ما نیستیم که تأثیری که پدرهایمان بر روی ما گذاشته اند را انکار کنیم، همه ی ما از آنها خاطره هایی داریم و آنها در سرنوشت ما تأثیرگذار بوده اند، به همین خاطر نوع برخورد و رفتار هر پدر تأثیر شگفت انگیزی بر روی فرزند و یا فرزندان خود دارد و رابطه ای که با آنها دارد بر روی ساخته شدن شخصیت و آینده ی آنها تأثیرگذار است. اگر با کودکان و نوجوانان امروزی نشست و برخاست داشته باشیم متوجه هستیم چقدر متفاوت هستند؛ همجواری با وسایل فناور محور، بازی های فکری و اینترنتی مختلف و فضای مجازی و بسیاری موضوعات دیگر ذهن آنها را در سن پایین بسیار فعال نموده است و پدران و مادران و اطرافیان آنها گاهی از برخی کارها و صحبت های شان تعجب می کنند, همه ی ما نیز در جمع دوستان و اعضای خانواده و فامیل که فرزندانی دارند این موضوعات را بارها دیده و شنیده ایم، به همین خاطر پدرهای زمان حال و آینده مسئولیت سنگینی در خانواده بر عهده دارند تا بتوانند با کودکان و نوجوانان امروزی و آینده که رفتار و خلق و خویشان بسیار متفاوت با دهههای قبل است ارتباط خوبی برقرار نمایند و آنها را به خوبی پرورش دهند تا در مسیر درستی قرار داشته باشند و به راه های اشتباه مختلف نروند. در این مقاله با هم بررسی می کنیم که یک پدر خوب در خانواده و در عصری که در آن هستیم چه وظایف مهمی برعهده دارد و چه نکته ها و پارامترهایی را در مواجهه با فرزند و یا فرزندان خود مدنظر قرار می دهد
پدر از حریم خانواده و فرزند و یا فرزندان خود محافظت می کند و حس امنیت و اعتماد را در آنها ایجاد می نماید و محیط و فضای خوشایند و مثبتی را در خانه برای رشد و شکوفایی همه ی اعضای خانواده ایجاد می کند
پدر نیازها و ضروریات یک زندگی را رفع می کند و در تلاش است خواسته ها و تقاضاهای اعضای خانواده را هم به کمک خود آنها برطرف نماید و این را می آموزاند که در خانه همه حمایتگر هم باشند
پدر زمان خود را به درستی مدیریت می کند تا به همه ی کارهای خود برسد و تا جای ممکن هیچ کار مهمی را از قلم نمی اندازد، او با این کار مدیریت زمان را به فرزند خود می آموزاند
پدر به اقتضای سن فرزند خود با او هم بازی می شود، او را سرگرم می کند و با رشد او همراهش در انجام کارهای مختلف است
پدر برای فرزند خود با حوصله وقت می گذارد، بین هیچ کدام از فرزندان تفاوت آنچنانی قائل نمی شود و شنونده ی خوبی برای اوست؛ به علایق، خواستهها و برنامههایی که فرزندش در مورد آنها صحبت می کند توجه دارد، به طوری که هر یک از فرزندان با باوری قلبی پیش خود می گویند: “هیچ کس مثل پدرم نمیشه”
پدر اول از همه ارتباط خوبی با فرزند خود برقرار می کند تا نشان دهد در ابتدا دوست و خیرخواه فرزند خود است نه کسی که فقط تابلوی عبور ممنوع در دست گرفته است؛ او به خوبی و با مهرورزی بیان می کند اگر در خانواده موضوعاتی باید رعایت شوند به چه علت مهم هستند و اهمیت دارند و به شیوه ی درست غیرتمند است
پدر نوع شخصیت فرزند خود را درک می کند، به برونگرا و یا درونگرا بودن او توجه دارد و بر همین اساس با او رفتار می کند
پدر با گفتگویی سازنده مانند یک رفیق، مشاور و راهنما به پیشرفت فرزند خود در ابعاد مختلف زندگی اش*شخصی، خانوادگی، کاری و اجتماعی* به او کمک می کند و موضوعات مهم را به او می آموزاند؛ “بهترین مطالب و چیزی که شایسته است نوجوانان فراگیرند و باید بیاموزند چیزهایی است که در بزرگسالی خود به آنها نیاز خواهند داشت و مورد نیازشان خواهد بود/ امام علی(ع)”
پدر ارزش های انسانی، اخلاقی و الهی را در فواصل زمانی مختلف به روش های متنوع به زیبایی به فرزند خود می آموزاند آن هم, هم به صورت کارهای عملی که خود انجام می دهد و هم با صحبت ها و مثال زدن های گوناگون؛ او به خوبی می داند آینه ای است که فرزندش رفتار او را بازتاب می دهد
پدر به فرزند خود می گوید: “خدا رو عمیقا باور کن عزیزم، به عالم غیب باور داشته باش، قدر نعمت ها و داشته های مختلف و با ارزشی که در زندگی در اختیارت قرار داده است را بدان، عمیقا دوستش داشته باش، در لحظه لحظه های زندگی ات همیشه کنار خودت احساسش کن و بدان خداوند این هستی بیمنتها را آفریده تا به آن بیندیشیم و عظمت او را تحسین کنیم و به سهم خودمان در آن تأثیرگذار باشیم. تو زندگی و لحظه های آروم و دشوار روزگار روی او حساب کن، در هر شرایطی شکرگزار او باش، کارهایی که گفته را انجام بده چون برای تعالی روحت لازم است و تنها کاری که نباید انجام بدهی انجام آن کارهایی ست که در کوتاهمدت و یا بلندمدت برای خودت و یا دیگران ضرر دارند و خداوند آنها را برایمان مشخص کرده است”
پدر اهمیت هدف و داشتن چشم انداز را در زندگی به خوبی می داند و به فرزند خود می گوید: “اهداف و چشم انداز خود را در زندگی مشخص کن، آنها را بنویس و با یک برنامه ریزی درست تلاش کن تا به آنها برسی”
پدر با جملات زیبا و احترام آمیز فرزند خود را در هر کجا صدا می زند، نیازهای عاطفی او را رفع می کند و با او هم صحبت می شود و از او در جمع خانوادگی نیز با برشمردن برخی از ویژگی ها و کارهای مثبتش به درستی تعریف می کند به گونه ای که فرزندش احساس می کند در صحنه ی زندگی همچون پسر و یا دختری شایسته می درخشد
پدر رفتار محبت آمیزی با فرزند خود دارد که نشان دهنده ی این موضوع است که به او اهمیت می دهد، مانند امام علی(ع) که در بخش هایی از سی و یکمین نامه ی خود در نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبی(ع) فرمودند: “من تو را جزئی از خود بلکه همه ی وجود خود میدانم, به طوری که اگر رنج و آسیبی به تو برسد گویی به من رسیده است”؛ “از هر چیزی پاکیزه و خالصش را برایت انتخاب کردم و از میان آن همه برنامه, زیبایش را برایت برگزیدم و نامعلوم آن را از تو دور داشتم, پس آنگونه که پدرى مهربان نیکى ها را براى فرزندش مى پسندد من نیز بر آن شدم تو را با خوبى ها تعلیمت دهم زیرا در آغاز زندگى قرار دارى، تازه به روزگار روى آورده اى، نیتى سالم و روحى با صفا دارى. دغدغه ی پرورش تو همه ی ذهن و دل مرا پُر کرده است چون دوستت دارم و مهرت در جانم نشسته است”
پدر فرزند خود را همزمان در تاریخ، زمان حال، طبیعت، فناوری و آینده با هم رشد می دهد و ذهن او را باز می گذارد تا به موضوعات مختلف بیندیشد و از هر چیز درست ترین برداشت را داشته باشد
پدر فرزند خود را پرسشگر بار می آورد و اندیشیدن را به او در همه جا می آموزاند، مانند وقتی به سفر و طبیعت می روند، وقتی در خانه هستند و هر کجا که با هم می باشند و به او می گوید: “یکی از بهترین معلم هایت طبیعت است اگر خِرَد را چراغ راهت قرار دهی, درس های زیادی را به تو می آموزاند”؛ “طبیعت یک معلم است و هر لحظه به ما درس می دهد/ پروفسور حسین بهاروند- استاد زیست شناسی و فناوری سلول های بنیادی پژوهشگاه رویان”
پدر شرایط زمانه ی فرزند خود را در زندگی مدرن امروزی به خوبی درک می کند اما تلاش می کند فرهنگ، تمدن، آیین و آداب و رسوم ارزشمند کشور و شهر خود را هم به فرزند خود بیاموزاند
پدر به فرزند خود می گوید چه چیزهایی را آموزش ببیند و از همان دوران کودکی و نوجوانی او را با کتاب های ارزشمند و علم آموزی مفید مأنوس می کند و به او می گوید: “یادت باشد, کار آموزش و پرورش باید اول این باشد که به تو یاد بدهد خواندن و نوشتن را و سپس موضوعات مهم و مفید را, اما بعد تو خود آزادانه انتخاب کنی که چه چیز را بنویسی و چه چیز را بخوانی. به تو یاد بدهد پرواز اندیشه را, اما تو خود تصمیم بگیری با اندیشه ات به کجا پرواز کنی. به تو یاد بدهد خلاقیت را، ایده پردازی را، تلاش هوشمندانه را, اما تو خود تصمیم بگیری در چه کاری خلاقیت داشته باشی، ایده پردازی کنی و تلاش و اگر تمایل داشتی درس خود را ادامه دهی رشته ی تحصیلی را انتخاب نمایی که عمیقا مورد علاقه ات باشد نه آنچه دیگران می گویند و می خواهند بر تو تحمیل کنند؛ خودت باید در مورد این موضوعات تصمیم بگیری نه دیگران”
پدر برای فرزندش یک داستان گوی حرفه ای است و داستان های حکیمانه و آموزنده برای او تعریف می کند چون به خوبی می داند همه در هر سنی به شنیدن داستان علاقه دارند و جذب آن می شوند
پدر به علایق مفید و استعدادهای فرزند خود توجه دارد و او را با شور و شوق تشویق می کند تا در آنها بدرخشد و توانایی ها و نیروهای درونی خود را در جهت درست به کار بگیرد و به او می گوید: “من کاری ندارم، باید از مسیر درست با توجه به علاقه مندی ها، استعدادها و توانایی ها و نیروهای درونی ات به جایگاه رویاییات در زندگی, که برایم تعریف کرده ای برسی”
پدر قبل از انجام هر کار اهمیت شناخت را می داند و به فرزند خود می گوید: “برای انجام درست هر کار نسبت به آن کار شناخت درست و تا جای ممکن کاملی به دست بیار تا در انجام آن کار با کمترین درصد آزمون و خطا موفق بشی”. “ای کُمیل, هیچ حرکت، رفتار و کاری نیست مگر اینکه تو در آن محتاج به شناخت هستی/ امام علی(ع)”
پدر به فرزند خود کمک می کند تا او در کار خود خلاقیت و نوآوری نشان دهد، ایده های خود را مطرح کند و کار تکراری انجام ندهد و به نوعی به او می گوید: “از این ناراحت نمی شوم که چیزی را خراب کنی یا بشکنی, اما از این ناراحت می شوم که بخواهی با احتیاط بیش از اندازه زندگی کنی و دست به سیاه و سفید این دنیا نزنی”، “هیچ موقع ذهنت را نبند، همیشه آن را باز بگذار، قطعا به نتایج جدیدتری در هر چیز و در انجام هر کار می رسی و چیزهای جدید کشف و اختراع می کنی”؛ “از نامتعارف بودن عقایدت نترس چرا که هر عقیده ای که امروز مورد قبول است زمانی نامتعارف بود/ برتراند راسل” و “بالاخره روزی می آید که یاد می گیری خودت را دوست داشته باشی و با قدرت و شهامت مرزهای خودت را به دیگران نشان دهی/ ناشناس”
پدر مایه ی قوت قلب است و عزت نفس و اعتماد به نفس را در فرزند خود تقویت می کند و به او احساس توانگری می دهد
پدر فرزند خود را تشویق می کند تا در انجام کارهای مختلف موفق شود، روی پای خودش بأیستد و توانمند و مستقل شود, اما از طرفی مراقب او نیز می باشد که مسئله و مشکلی برایش پیش نیاید و نسبت به او بی تفاوت نیست
پدر در لحظه های سخت و در دشواری های زندگی او تکیه گاهی مستحکم و امن و پشتیبان برای فرزندش است و همیشه در دسترس اوست
پدر با رشد فرزند خود چالش های زندگی و احساسات او را درک می کند, حتی اگر او چیزی نگوید متوجه برخی موضوعات می شود، او ظرافت های پدرانه را به خوبی بلد است, حتی با سکوت، و همراه همیشگی لحظه ها و روزهای سخت اوست
پدر خواسته های خود را به فرزند خود تحمیل نمی کند، بلکه پس از آنکه به زیبایی او را راهنمایی کرد آزادی عمل و تصمیم گیری نهایی را به او می دهد و اگر فرزندش تصمیم اشتباهی گرفت و در آن شکست خورد، به او می گوید: “ناراحت نشدم زمین خوردی, اما اگر بلند نشی ناراحت می شم؛ عیبی نداره، با هم درستش می کنیم”
پدر وقتی اشتباهی از فرزند خود دید به درستی او را راهنمایی می کند و او را سرزنش نمی کند که بگوید “وااای چرااا این کارو انجام دادی!؟!؟!؟” بلکه می گوید: “چی باعث شد اینطوری بشه؟” تا هر دو به خوبی متوجه ی جایی که اشتباه شده است بشوند و آن را رفع کنند. “موقعی که جوان نورسی را به سبب گناهانش نکوهش می کنی مراقب باش که قسمتی از لغزش هایش را نادیده انگاری و از تمام جهات مورد اعتراض و توبیخش قرار ندهی تا جوان به عکس العمل وارد نشود و نخواهد از راه عناد و لج بازی بر شما پیروز گردد/ امام علی(ع)”
پدر در شرایط دشوار خود نیز در زندگی صبوری را به فرزند خود می آموزاند و تا جای ممکن از کوره در نمی رود و به دنبال راه حل منطقی در هر مسئله و مشکلی است تا آن مسئله و مشکل به درستی حل شود
پدر مایه ی امید و دلگرمی و آرامش فرزند خود است و با رفتار مناسب و کارهایی که انجام می دهد کاری انجام می دهد که فرزندش به محبت و توجه هیچ غریبه ی دیگری نیاز نداشته باشد
پدر در محیط خانواده با رفتار با احترام با همسر خود به فرزند خود می آموزاند که با احترام با همسر آینده اش رفتار کند
پدر مسئولیتپذیری را به فرزند خود آموزش می دهد تا او فرد با تعهدی شود، به همین خاطر انجام برخی کارها را به او می سپارد تا در او احساس اهمیت و مسئولیتپذیری ایجاد شود
پدر نظر فرزند خود را در مورد برخی موضوعاتی که به او هم مربوط می شود جویا می شود، گاهی از او مشورت می خواهد و می گوید: “نظرت چیه بابا!؟” تا او هم در برخی موضوعات مشارکت داشته باشد
پدر مراقب است فرزندش مصرفگرا و در خدمت فروشندگان محصولات مختلف قرار نگیرد که بیشتر کار کند و بیشتر خرج کند، از همین جهت به او می گوید: “در دنیای مجازی- آنلاین و واقعی- آفلاین مراقب باش در داخل هیچ قیف فروشی قرار نگیری؛ در مورد این دو موضوع گوگل کن ۱- قیف فروش، ۲- مصرفگرایی، تحقیق کن تا متوجه شوی تبلیغات به روش های مختلف چگونه بر روی ذهن ما تأثیر می گذارد و در ما نیاز کاذب ایجاد می کند، بعد نتیجه اش را به من هم بگو تا من هم کمی بیشتر در مورد آنها بدانم؛ البته این مورد*قیف فروش* می تواند برای کسب و کار خودت هم مفید باشد به شرطی که به افرادی که به محصولی مفید واقعا نیاز دارند محصولی را بخواهی بفروشی نه اینکه برای آنها نیاز تعریف کنی؛ همیشه این موضوع را در نظر بگیر که همه ی افراد اجتماع مانند عضوی از خانواده ی خودت هستند”
پدر به فرزند خود می گوید: “وقتی از کار خود به درآمد رسیدی آن را هر ماه به چند بخش تقسیم کن؛ ۱- قسمتی را برای مخارج زندگی تا زندگی خوبی را برای خودت و اعضای خانواده بسازی، ۲- قسمتی برای پس انداز تا در مواقع ضروری در کمترین زمان به آن دسترسی داشته باشی، ۳- قسمتی برای سرمایه گذاری در دارایی های با ارزش و مولد تا پول برای تو کار کند نه تو برای پول، ۴- قسمتی برای رشد و توسعه ی کسب و کار مورد علاقه ی خود تا برای افراد بیشتری ایجاد اشتغال کنی و میزان تولید را بالا ببری و با تولید انبوه قیمت محصولات خود را کاهش بدهی و حتما ۵- قسمتی را از چهار مورد قبل برای نیازمندان کنار بگذار تا آنها هم نیازشان برطرف شود و به سطح قابل قبولی از یک زندگی موجه برسند و این چرخه را مدام ادامه بده”
پدر کارهای مثبت فرزند خود را به روش های مختلف تشویق می کند تا او آن کارها را بیشتر انجام دهد و این یکی از اصول اصلی فرزندپروری است چون هم تشویق باعث تکرار آن کار درست می شود و هم نشان دهنده ی این است که او کار درستی را انجام داده است؛ او گاهی برای فرزند خود هدیه ای می گیرد و به شوخی می گوید: “این پشت ویترین یه مغازه بود، گفتم شاید برای تو باشه”
پدر مایه ی آزادی ست از هر چه بند است، او رهایی می بخشد، او فرزند خود را از متعادل ترین راه هدایت می کند و درس زندگی به فرزند خود می دهد
پدر به فرزند خود یاد می دهد با شور و شوق زندگی کند و با نشاط باشد، به شادی و آرامش درونی برسد و همزمان به سلامت جسم و فکر و روح خود توجه داشته باشد
پدر بارها این موضوع را تأکید می کند که “سه تا از تصمیم های مهم زندگی این موارد هستند فرزندم: انتخاب ۱- رشته ی تحصیلی، ۲- شغل آینده و ۳- فردی که می خواهی با او زندگی مشترکی را بسازی”
پدر به فرزند خود می گوید: “اگر خواستی عاشق شوی، عاشق واقعی باش، نه امروز عاشق و فردا فارغ، به قول شاعر چی بود اون آهنگ گوش می دادی، آهان, دنبال عشقای یک قرونی نباش؛ برای خودت ارزش قائل باش و بعد از خدا دنبال یه عشق با شکوه و همیشگی باش که شانس آخرت باشه؛ برای رسیدن به این مورد هم دقت داشته باش ببینی رابطش با خدا چطوریه، به اخلاق و غیرتمند بودن و اصالت خانوادگی اش هم توجه داشته باش، به زرق و برق و مادیات هم توجه نداشته باشد”. “کسی را پیدا کن ساده ذوق کند، بکر باشد، دیوانه باشد، کسی را پیدا کن که با تو از طرح ناموزون ابرها به دهکده ی خیال برسد، که سرکش باشد و با تو بدون آسمان و بال پرواز کند، که با تو چای بنوشد و شعر بخواند و دیوانگی کند؛ دنیا به قدر کافی آدم بی ذوق دارد, دنبال کسی باش که ذوق داشته باشد و از تماشای ماه و شب و کهکشان به وجد بیاید و حضور و حرف هایش تو را جانی دوباره ببخشد و ترغیب کند به زیستن/ نرگس صرافیان”
پدر وقتی فرزندش از او می پرسد: “وفاداری یعنی چی بابا؟”؛ یاد کتاب آنتوان دو سنتاگزوپری, می افتد و به او می گوید: “یعنی اگه تو سیارت صد تا گل دیگه بود تو عاشق گل خودت باشی و اونو با هیچکی عوض نکنی؛ خداوند و اعتقاداتت، کرامت انسانی ات، اعضای خانواده ات، کسی که در زندگی مشترک دوستش داری، کشورت، آداب و رسوم شهرت و همه ی چیزای ارزشمندی که در زندگی داری و فقط یک نسخه ی اصلی از اونا هست, تا همیشه بهشون پایبند بمونی و در شرایط سختی که طبیعی هم هستن و ممکنه پیش بیان به دنبال جایگزین براشون نگردی”
پدر با توجه به وسایلی که فرزندش از آنها استفاده می کند برایش مثال های جالبی می زند، مثلا به او می گوید: “زندگی مثل صفحه ی اکسپلور شبکه ی اجتماعی می مونه، اون چیزایی رو بیشتر بهت نشون میده که بیشتر پیگیرشون هستی، این نشون میده همیشه می تونی با طرز فکر و باور و نگرش های درست چیزهای خوب رو به زندگی ات جذب کنی و به داشتن حال خوب برگردی و مثل گذشته روزای خوبی رو برای خودت و کسانی که دوستشون داری رقم بزنی”
پدر گاهی وقتی با فرزند خود دوتایی بیرون می روند، با دیدن برخی جوان ها با سر و وضع و پوشش هایی عجیب و غریب به فرزند خود می گوید: – “نظرت در مورد این جور تیپ ها چیه بابا!؟”، و او با لبخندی می گوید: – – “چی بگم بابا؛ هویت گم شده، فرهنگ فراموش شده، خیلی چیزا”؛ و با هم بعد از کمی خوش و بش در طول مسیر در مورد موضوعات مختلف گفتگوی سازنده دارند
پدر به فرزند خود کمک می کند سبک زندگی سالمی داشته باشد و به او می گوید: “تو این دنیای درهم و برهم خودت را در این روزگار گم نکنی عزیزم، همیشه خودت باش، خودت را بشناس و همیشه خودت باش و به هیچ کس و به هیچ طرز فکر و باوری اجازه نده خودت را و آزادی سالمت را از خودت بگیرد و تو را هر چند وقت یکبار به سمت خوشی های کاذب سوق دهد؛ شخصیت و هویت خودت را همیشه با اصالت و متعالی نگهدار و آنها را در جهت درست شکوفا کن”؛ “چیزی که درست است همیشه محبوب نیست و آنچه که محبوب است همیشه درست نیست/ آلبرت انیشتین”
پدر الگو و یک قهرمان در زندگی است، با آنکه خودش الگوست اما می گوید: “الگوهای اصلیتُ هیچ وقت تو قسمت های مختلف زندگی فراموش نکن پسرم/ دخترم؛ اسپایدرمن و بتمن و مرد مورچهای و آهنی و السا و زن گربه ای و دختر کفش دوزکی و واندر وومن و… اینها برای کشورهایی است که قهرمان واقعی در نبرد با تاریکی های دنیای واقعی ندارند و برای سرگرمی ساخته شدند, و ستاره هایی هستند که در نبردهای واقعی پا به فرار می گذارند, اما قهرمان های کشور خودت و الگوهای الهی که واقعی و بی نظیر هستند از آنها خیلی بهترند که مستقیم تو را به خداوند وصل می کنند و اگر آنها را باور کنی, به یادشان باشی و از آنها کمک بخواهی اتفاقات شگفت انگیزی را در زندگی ات رقم می زنند و در آخر خودت باید قهرمان زندگی خودت باشی”
پدر به زبان خودمانی به فرزند خود می گوید: “به دنبال رفقای با معرفت باش، اجازه بده دیگران تو رو به خاطر خودت و شخصیت و استعدادت دوست داشته باشن نه داشته های دیگرت؛ میخوای بسنجیشون!؟ بگو من همینی هستم که هستم، ببین رفتارشون چجوریه. اصلا ببین اونی که تو این دوره زمونه ی عجیب ادعای رفاقت داره برای چی با توئه!، به خاطر خودِ خودت، یا به خاطر داشته هات و نفع شخصی خودش!؛ از طرفی اگه بعد از شناخت خوب با کسی رفیق شدی و دوست و رفیق با معرفتی پیدا شد, مرد و مردونه تا آخر باهاش دست رفاقت بده و هیچ جوره براش کم نذار”. “پذیرفته ام که برای آدم های اندک شماری می شود حرف زد، برایشان رفیق بود و از سوی شان امید رفاقت داشت/ ناشناس”
پدر با تجربه ای که دارد به فرزند خود می گوید: “تو این دنیا برخی چیزها قابل پیشبینی نیستند و در طول زندگی با همه جور آدمی مواجه می شوی، خوب هایش برایت لحظه ها و خاطرات خوب می سازند و با همراهی آنها در کنار هم به رشد و بالندگی می رسید، بدهایش برایت تجربه می شوند و از تجربه های خود پلی می سازی برای پیشرفت. همیشه در هر شرایطی چراغ راحت ارزش ها در معتدل ترین راه باشند؛ انتقاد درست را با کمال میل بپذیر چون ضعف ها و اشتباهاتت را به تو نشان می دهد اما مراقب ذهن های کوچک زنگ زده هم باش که تو را درگیر خودشان نکنند؛ یادت باشه, تو همیشه مسئول حرف و کاری هستی که با نیتی که داشتی زدی و انجام دادی, نه برداشت اشتباهی که برخی ممکنه از صحبت ها و کارهایت داشته باشن. احتمال سوء تفاهم هم وجود داره، اگر پیش اومد سوال بپرس، اگر سوالی پیش اومد موضوع را باز و شفاف مطرح کن تا سوء تفاهم رفع شود”
پدر وقتی فرزندش از برخی آزرده می شود و او را آزار می دهند و یا می خواهند حق او را ضایع کنند و از او بگیرند به او می گوید: “صبور باش، اول اینکه برای آنها چند بار طلب هدایت کن تا دست از کارشان بردارند و فراموششان کن, چون اینجور افراد در زندگی همه بوده اند, هستند و خواهند بود، بعد اگر کوتاه نیامدند می توانی این قسمت از دعای کمیل را چند بار عمیقا تکرار کنی تا خداوند به حسابشان برسد- خدایا هر کس مرا به بدی قصد کند تو قصدش کن و هر کس با من مکر ورزد تو با او مکر ورز. راه دیگر این است که به محبوبان او متصل شوی و از آنها کمک بخواهی، همانطور که حضرت زینب(س) که مانند مادری مهربان می باشد گفته است: ما وسیله ی ارتباط خدا با مخلوقهاى او هستیم؛ ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، راهنماهاى روشن خدا و وارث پیامبران او هستیم”
پدر با فرزند خود موضوعات مهمی را در میان می گذارد و یکی دیگر از آنها این است که: “تا جایی که می توانی با نفست مبارزه کن چون بزرگترین مبارزه ای که در زندگی پیش رو داری همین است تا روح خود را سالم به مقصد نهایی خود برسانی؛ اهل ایثار باش، بین هیچ کس فرق قائل نشو، خیر و خوبی همه را بخواه، در عشق بی قید و شرط حل شو تا همچون رودخانه ای زلال و شفاف شوی و به زرق و برق دنیا و به هیچ چیز آن وابسته نباش، به قول حافظ: پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت؛ من چرا مُلکِ جهان را به جوی نفروشم!؟”
پدر به فرزند خود می گوید: “دنیا به اندازه ی کافی آدم تماشاچی داره، حضور فعال و سازنده تو صحنه ی زندگی داشته باش تا جایزه ی گرمی را از خداوند بگیری نه از بنده هایش”
پدر دیدگاه درستی از شهرت دارد، می داند از مسیر درست شغل خود را ادامه دادن و به شهرت رسیدن بد نیست چون با آن می توان خیلی کارهای خوب و مفید انجام داد و به فرزند خود می گوید: “اگر در زندگی به شهرت رسیدی ببین صدای تشویق های درست از کدام سمت می آید حتی اگر کم باشد, اینگونه متوجه می شوی کارت را واقعا درست انجام داده ای یا نه و آن وقت از شهرت خود به درستی استفاده می کنی، مثل هنرمندی با دلی دریایی و خونگرم که با آهنگ هایش رفیق لحظه ها و همدم روزهای تنهایی ست و کلی با موزیک هایش خاطره داریم و سبب ساز اتفاقات خوبی شده”
پدر وقتی پرچم کشورش را در باد می بیند احساس غرور می کند، ناخودآگاه اشک در چشمانش جمع می شود و می گوید: “به این پرچم نگاه کن عزیزم، ما وارث میراث ارزشمندی هستیم که تو دنیا نمود نداره، آدم پشت کشور و مردمش رو خالی نمی کنه، مثل کوه پشت کشورت باش و بزار هر کی هر چی میخواد بگه, بگه؛ ریزش ها و رویش ها همه جا هست، همیشه رو به روشنایی باش چون رشد به سمت روشنایی ایجاد می شه. این پرچم اتحاد همه ی اقوام و سلیقه های مختلفه”
پدر رمز و راز خوشبختی را با فرزند خود در میان می گذارد و به او می گوید: “جنس خوشبختی نوعی احساس خوب است که نسبت به لحظه های زندگی خواهی داشت و رمز رسیدن به خوشبختی این است که با کسب آموخته های مفید در مسیر صحیح, برای خودت یک زندگی جمع و جور که از آن رضایت داشته باشی را فراهم کنی، همیشه قدر داشته ها و نعمت های ارزشمندی که در زندگی داری را بدانی و به علاقه مندی های مفید خود توجه داشته باشی تا به شادی و آرامش درونی برسی و روزهای زندگی خود را به خوبی بگذرانی. هیچ موقع یک زندگی آروم و معمولی را به یک زندگی شلوغ و پیچیده ترجیح نده؛ باور کن آواز دُهُل شنیدن تنها از دور خوش است”
پدر بعد از رفتن فرزند خود به خانه ی بخت و رفتن او از کانون گرم خانواده با حال عجیبی که از دوری او دارد می گوید: “برو, شاد و مستقل زندگی کن، اما نه اُنقدر شاد باشی که فراموشت بشه ما رو؛ راستی غم داشتی مثل قدیم من هستم, با هم بیا بریم سراغش”
پدر وقتی از راه دور با فرزند خود هم صحبت می شود در جریان حال و احوال و زندگی او قرار می گیرد، صبورانه به صحبت هایش گوش می دهد، او را راهنمایی و دلگرم می کند و در آخر به او می گوید: “حالت خوب باشه برام کافیه، وقت شد بیا ببینمت”
از طرفی فرزند هم با این رفتارها پس از مستقل شدن پدر خود را فراموش نمی کند. وقتی با او تماس می گیرد و در مناسبت هایی مانند روز پدر می گوید: “روزت مبارک پدر جان، روز مرد را بهت تبریک می گم بابا”، پدر از ته دل خوشحال می شود، لبخند می زند و به او می گوید: “ممنون فرزندم، من هنوز جوانم؛ چرایی اش را بعدا بهت می گم” و بعد این کلیپ را برای او می فرستد
در این مقاله سعی شد آخرین آپدیت یک پدر خوب در سال ۱۴۰۱- ۲۰۲۳ برای شما کاربران عزیز مأموریت+ گفته شود، البته نکته های پدرانه خیلی بیشتر و جزئی تر از آنچه گفته شد هستند که قطعا پدران امروزی به آنها توجه دارند، اما به هر حال توجه به آنچه گفته شد می تواند خیلی در برقراری ارتباط موثر با فرزند و یا فرزندان امروزی و در رشد و شکوفایی آنها در ابعاد مختلف زندگی شان مفید باشد. هیچ چیزی هم در این دنیا نمی تواند به اندازه ی پرورش فرزند شایسته که بعدها می توان به او افتخار کرد معنادارتر باشد و خستگی سال ها تلاش را از یک پدر دور نماید؛ فرزندانی هم که در کنار یک پدر بهروز و دوست داشتنی و نمونه بزرگ می شوند و رشد می کنند به وجود او افتخار خواهند کرد.
۱۴۰۱/۱۱/۲۱
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا