یک نگاه هایی در زندگی همه ی ما معنای خاصی دارند
نگاه هایی که می دانیم پُر از توجه واقعی هستند
نگاه هایی که می دانیم مثل طلای ۱۸ عیار خالصاند
وقتی آرام آرام بزرگ می شویم
وقتی روی پای خودمان می ایستیم
وقتی مستقل می شویم
وقتی با تمام دغدغه هایی که داریم گاهی به آنها فکر می کنیم
سردو گرم روزگار را چشیده باشیم متوجه می شویم چقدر آن نگاه ها خاص هستند
جنس شان با همه ی نگاه ها فرق می کند
و بیشتر ما طعم آن نگاه ها را چشیده ایم
نگاه پدر و مادر چیز دیگری است
وقتی به دلایل مختلف از آنها دور می شویم و بدرقه مان می کنند
وقتی به موفقیت هایی می رسیم
وقتی با مسائلی روبهرو می شویم
وقتی آرامش داریم
وقتی نگرانیم
تازه خدا نکند متوجه شوند چیزی در زندگی مان سر جای خودش نیست
متوجه می شویم این دو فرشته ی زمینی عجیب دغدغه مان را پیدا می کنند
با تمام تفاوت هایی که در نحوه ی طرز فکر ما با آنها به زندگی وجود دارد
با تمام دلخوری هایی که ممکن است وجود داشته باشد
مهر و محبت همیشه ی آنها به ما و گاهی ما به آنها جنسش چیز دیگری ست
فرق می کند با تمام دلبستگی های دیگر
انگار در این سیاره از کمیابترین عناصر طبیعی هستند که توجه شان به ما واقعی است
وقتی به دیدنشان می ریم و یا به دیدنمان می آیند
وقتی پای نصیحت های قهوه مانندشان می نشینیم که برایمان تلخ هستند اما بیدارمان می کنند و یا بیدار نگهمان می دارند
و در این بین خانه سالمندان! واژه ی عجیبی ست
قدرشان را بدانیم، برایمان تکراری نشوند چرا که گاهی زود دیر می شود
و اگر نیستند، از آن بالا هم نگاهمان می کنند، از همان نگاه های خاص و هوایمان را دارند، باید ببینیم چه چیز از ما می خواهند، فقط موفقیت، شادی، خوشبختی و عاقبت بخیری مان را، اگر به اینها برسیم قطعا آنها هم حالشان خوب است.
۱۴۰۰/۱۱/۸
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا
مطالب مرتبط: