می فروشان

می فروشان دردِ من درمان کنید

باده نوشان باده را پنهان خورید

سَرِ جنگ دارد دلِ نامحرمان

دور باید شد از این ظاهر پرستان

قبل از آنکه من پیاله سرکشم

عکسِ یارم را در آن دیدم خوشم*اشاره به بیتی از حافظ”ما در پیاله عکس رُخ یار دیدهایم؛ ای بی‌خبر ز لذت شربِ مدام ما“*

مستِ مستم, این پیالهِ دستم است

گو توانند بگویند بدم آنها که آگه نیستند از سِر اَلست

مستم و من نشنوم قیل و قالِ این دیو و ددان

تاریخ نگارش شعر: ۱۳۹۶/۱۱/۱۳

– – –

پینوشت:

باده با محتسبِ شهر ننوشی زنهار؛ بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد/ حافظ

گفته شده شاندل, شاعر بزرگ فرانسه, در مقدمه کتاب آفرینش, آورده است: “حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمیگوییم و حرفهایی هست برای نگفتن, حرفهایی که هرگز سر به ابتذالِ گفتن فرود نمیآورند، حرف‌هایی شگفت، زیبا و اهورایی همین‌هایند و سرمایهی ماورایی هر کس حرفهایی هست که برای نگفتن دارد، حرفهایی که پارههای بودن آدمیاند و بیان نمیشوند مگر آنکه مخاطب خویش را بیابند”.

منبع:

مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا

شما اینجا هستید: مأموریت+/ محمد کارگر مزرعه ملا/ دفتر شعر