در این سالها افراد زیادی با مشکل مواجه شدن در زندگی مشترک به روشهای مختلف تماسهایی داشتهاند
وقتی پای صحبت آنها مینشستم درد مشترک بسیاری از آنها بیتفاوتی بود، بیتفاوتی از سمت شریک زندگیشان
وقتی یک زندگی مشترک شکل میگیرد دلیل اصلی، خواستن دو طرف است، خواستن اینکه بخواهند یک زندگی مشترک را با هم شروع کنند و آن را با هم بسازند
اینکه بعد از مدتی چه چیز باعث فاصله افتادن بین آنها می شود، عادی شدن زندگی است، آرام آرام اهمیت ندادن به طرف مقابل است و فاصلهای که کم کم بیشتر و بیشتر می شود تا جایی که دو نفر که در روزها، ماهها و حتی سالهای اول زندگی مشترک همدیگر را عمیقاً دوست داشتند پس از مدتی از غریبه هم برای هم غریبهتر می شوند و از طرفی هر دو، آن یکی را مقصر میدانند
دلیل این اتفاق چیست؟
بیشتر پاسخها این بود: “بیتفاوتی و اهمیت ندادن به طرف مقابل، درک نشدن طرف مقابل، همدردی نداشتن با طرف مقابل، کمرنگ شدن محبت و عشق و دوست داشتن و نحوهی صحیح بیان آن”
اما این وظیفهی کدام یک از طرفین است تا این مشکل حل شود؟
برای کسی که پیشقدم در حل این مشکلِ مهم است و این موضوعات را میداند درک طرف مقابل خیلی اهمیت دارد، اینکه متوجه شود چه چیز باعث شده شریک زندگیاش آرام آرام نسبت به او بیتفاوتی شود و در رفتار خود این موضوع را نشان دهد، شاید واقعا مشکل از خود او باشد و شاید دلایل دیگری از سمت طرف مقابل باشد که میتوان آنها را حل نمود
هیچکس دوست ندارد زندگی مشترکی که با عشق و دوست داشتن شروع شده است را به هم بزند، مخصوصا اگر پای فرزند و یا فرزندانی هم در میان باشد، اما وقتی به دلایل مختلف فاصله افتاد و کسی برای رفع این فاصله قدم درستی برنداشت به مرور زمان خیلی چیزهای با اهمیت بیاهمیت میشوند، خوبیها از چشم میافتند، بدیهای طرف مقابل در ذهن ردیف کنار هم چیده می شوند و کار به جایی میرسد که زندگی با فرد مقابل غیرممکن به نظر میرسد و جدایی میشود گزینهی اول و آخر برای هر دو نفر
مشکل زمانی حل میشود که هر دو نفر واقعا بخواهند مشکل را حل کنند و آنکه این موضوعات را میداند حتی اگر مقصر فاصلهی پیش آمده نباشد، اگر زندگی مشترک برای او اهمیت دارد، او باید ازخودگذشتگی کند و چند ساعتِ مهمی را با طرف مقابلش بگذراند و به آرامی همهی حرفهای گفته نشده و در دل مانده را بگوید و از طرفی به طرف مقابل خود هم این فرصت را بدهد که او هم صحبت کند و ناگفتههایی که در دلش مانده است را بگوید تا در نهایت به تفاهم برسند و یخِ فاصلهی پیش آمده به سرعت آب شود
منطق چیز خوبی است، همه پذیرای آن هستند و وقتی صحبتها به آرامی و با حفظ احترام و منطقی بیان شوند هر دو طرف قبول میکنند و به توافق میرسند، زندگی مشترک نیز از این قاعده مستثنی نیست
در بسیاری از موارد دیدهام که این مشکلِ مهم با صحبت و حرفهایی که مدتها در دل ماندهاند حل شده است و هر یک از طرفین با قبول مسئولیت خود شریک زندگی خود را راضی کردهاند تا دوباره زندگی مشترک خود را ادامه دهند، حتی بهتر از قبل
“اهمیت دادن به طرف مقابل، درک شدن طرف مقابل، همدردی داشتن با طرف مقابل، محبت و عشق و دوست داشتن مداوم و نحوهی صحیح بیان آن”، اینها مهمترین موضوعات در زندگی مشترک هستند که هر یک از افراد در زندگی باید به آنها توجه ویژه داشته باشد و به طرف مقابل خود هم این موضوعات را یادآوری کند تا زندگی مشترکشان دوام داشته باشد؛ دیگر مسائل و مشکلاتِ طبیعی که در زندگی مشترک وجود دارند و یا بهوجود میآیند قابل حل شدن هستند و آنچه از همه مهمتر است روشن نگه داشتن رابطه گرمی است که بین آنها وجود دارد، چگونه؟ برای یادآوری و به خاطر سپردن یکبار دیگر آنها را با هم مرور میکنیم:
“اهمیت دادن به طرف مقابل، درک شدن طرف مقابل، همدردی با طرف مقابل، محبت و عشق و دوست داشتن مداوم و همچنین نحوهی بیان آن به شیوهی صحیح”
۱۴۰۰/۸/۲۱
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا
موضوعات مرتبط:
مطالب مرتبط:
سفرهی دلمان را برای چه کسی باز کنیم؟
چرا باید در روابطمان دلبسته باشیم نه وابسته؟
مهمترین راز برقراری ارتباط صمیمی و پایدار با دیگران چیست؟