مأموریت+: در مستند “دوباره زندگی” با تهیهکنندگی و کارگردانی “سید علی سجادی” که ماه رمضان از شبکه ۳ سیما پخش میشد رویکرد برنامه این بود: “امید به زندگی و سبک تازهای از زندگی”.
در این برنامه با افراد مختلف که از گروههای مختلف اجتماعی میباشند در مورد مرگ و زندگی گفتگو میشود، افرادی که هم خیلی به زندگی امید دارند و هم خیلی نا امید هستند تا متوجه شوند پس از این گفتگوی هیجانانگیز هر کدام از این افراد چند درصد امیدوارند و چند درصد نا امید هستند و نگاهشان نسبت به پدیدهی مرگ چیست؟.
افراد در این برنامه به جای حضور در استودیو، دکورهای مرسوم، لوکیشنهای کلیشهای و نشستن بر روی صندلی، در جایگاهی که در پشت آمبولانس بهشت زهرا برای اموات تهیه شده است لحظاتی را میگذرانند و آقای سجادی با آنها دربارهی مرگ و زندگی همصحبت میشود.
یکی از آن افراد خانم “آزاده آل ایوب” یا همان “خاله نرگس” بود، مجری برنامهی کودک در شبکهی ۵ به نام “رنگینکمان” که سالهاست کودکان کشورمان را با اجرای خوب خود سرگرم میکنند.
ایشان با مواجه شدن با آمبولانس بهشت زهرا گفتند: – “من همیشه بهش فکر میکنم ولی انقدر واقعی و انقدر ملموس نبوده؛ الان احساس کردم که هیچی نیستم، هیچی نیستم”.
– میزان است دیگر، خوب و بد سنجیده میشه، اینجا اصلا همه چیز تغییر میکنه. اینکه لبخند رو لبم خشک شد به معنای این نیست که با دیدن مرگ حتما باید آدم غمگین بشه و غصه بخوره و یاد مصیبت بیفته، نه؛ اتفاقا میگن آدمهایی که مومن هستند و از قبل حسابرسی کردند خیلی هم منتظر این لحظه هستند. آدم را غافلگیر میکنه دیگه، همینجاست “اشاره به رگ گردن”، در کمینه.
– با فرشتههای مقرب خدا یک ارتباط دوستی برقرار کردم. پیشاپیش هر جای مقدسی که میرم همیشه دو رکعت نماز میخوانم و بهش هدیه میکنم. خودم را آماده کردم و بهش هم گفتم که حالا اگر میشه یکم پارتی بازی کن اون لحظه که میاد یهو خفتمون نکنه.
باعث شد که این برنامه ما شما گریه کنید و ناراحت بشید، آره؟
– نه، برای اینکه خدا نسبت به اشکهای ما دل رحمه دلش به رحم میاد. همهی ما آدمها بالاخره یک جایی از زندگیمون به معنای واقعی تنهایی رو چشیدیم، حتی اگه خیلی معروف، مشهور و خاص بوده باشیم تو اون تنهاییها فقط یکی همراه ما بوده و اون هم خداست که فکر میکنم که اگه همیشه باهاش مأنوس باشی تنهات نمیذاره. میدونم بنده نوازه، کسی که تو دنیا خدا رو حس کنه اینجور مواقع خدا تنهاش نمیذاره، مگه کسی که خیلی باهاش فاصله داشته باشه. این بند از جوشن کبیر خیلی کمکم کرد تو این لحظه.
– ترسِ اینه که خیلی مهیا نشده باشم؛ من هیچوقت وصیتنامه ننوشتم، وصیتنامه به نظر من همون مهیا شدنه، میترسم اونقدر مهیا نباشم.
تصور کن یک دقیقه بیشتر فرصت نداری و باید از همه خداحافظی کنی آیا حاضری خداحافظی کنی الان؟؛ اگر فکر میکنی حرفی داری که میشه الان از ته دل زد خوشحال میشیم بشنویم.
– همیشه قدرشناس باشیم، یادمون نره از کجا اومدیم و به کجا میریم. خدا از پدر و مادر هم نسبت به ما مهربون تره، حتی اتفاقات تلخ زندگیمون رو از دید مثبت نگاه کنیم. برای اینکه بدونیم الان تو بهترین حالت ممکن هستم خدا همیشه بهترینها رو رقم میزنه چون بهترین بهترینهاست، حتی وقتی نفست به آخر میرسه اون لحظه بهترین لحظه زندگیته و باید یاد بگیریم که بپذیریم، کنار بیایم و تسلیم باشیم، حالا نسبت به فرمان خداست، نسبت به اتفاقات زندگیه.
– اگر خدا بگه میخوای با پای خودت برگردی من میگم بر نمیگردم.
چرا؟، انقدر نا امیدین؟
– نه اینکه نا امید باشم.
دنیارو دوست ندارید یعنی؟ نمیخواید زندگی کنید؟
– نه، دنیا رو دوست دارم ولی واقعا دنیا از نظر حضرت علی(ع) از یه آب بینی بزغالهای میگن بیارزش تره؛ هیچ ارزشی نداره دنیایی که حضرت علی سه طلاقش کرده. “من هستم فقط برای اینکه خدمت کنم، رسالتی که رو دوشم گذاشته انجام بدم؛ اون رسالت رو انجامش بدم و برم”.
یعنی هم زندگی رو چسبیدی هم مرگ، جفتشو؟
– جفتش با هم دیگه به نظر من شیرینه، در غیر این صورت آدمها خیلی بدجنس میشن؛ آدمها خیلی عوض اینکه بتونن خوب بشن بد میشن. مرگ کمک میکنه که آدم خوبی باشیم، بدونی هیچ چیزی موندنی نیست و بدونی هیچ چیزی به تو تعلق نداره.
مأموریت+: از حقیقت مرگ هیچ انسانی نمیتواند فرار کند، نقطهای که همهی ما روزی به آن خواهیم رسید، اما آیا هر یک از ما واقعا برای آن روز که دیر یا زود فرا میرسد آماده هستیم؟؛ واقعا میراث ما پس از مرگ چیست؟؛ دیگران پس از نبودن ما درموردمان چه خواهند گفت؟، آیا از ما به نیکی یاد میکنند یا به بدی؟؛ چه چیز را قرار است بعد از خودمان در این جهان به یادگار بگذاریم تا دیگران به یاد آن از ما خشنود شوند؟.
ما این مطلب را در مأموریت+ بیان نکردیم که شما را از زندگی نا امید کنیم بلکه اگر نگاه عمیقتری نسبت به مرگ داشته باشیم این موضوع به ما کمک میکند تا زندگیمان کیفیت بالایی به خودش بگیرد چون با آگاهی به این موضوع متوجه میشویم دیر یا زود فرصت ما نیز بر روی زمین تمام میشود، پس چه بهتر که هر چه زودتر به کاری که واقعا به آن علاقه داریم و عشق میورزیم بپردازیم و مأموریتمان را در زندگی پیدا کنیم و آن را به درستی انجام دهیم، همانند خانم “آزاده آل ایوب”؛ از انجام کارهایی که هیچ نفعی نه برای خودمان دارد نه برای دیگران خودداری کنیم و به کاری بپردازیم که هم دنیایمان را آباد کند هم آخرتمان را. امام علی(ع) جملهی بسیار با معنی دارند که به نظر میرسد مرتبط با انجام مأموریتمان در زندگی نیز باشد: “آنچه را به تو ربطی ندارد رها کن و به کاری که رستگارت کند مشغول شو”.
دانلود آهنگ “وصیت” با صدای “محسن چاوشی”
متن آهنگ “وصیت”
برای این گل قرمز نماز مرده بخوانید مرا شمرده بخوانید
برای خاکسپاری تمام باغچهها را به مادرم بسپارید
دو دانگه پیرهنم را دو پاره از کفنم را به این دو چشم بدوزید
سپس ملال تنم را دو بال پر زدنم را در این کفن بگذارید
به همسر نگرانم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود
شما آهای شماها شما که همسر خود را همیشه دوست ندارید
♫♫♫
زیاد امید ندارم که از تپیدن قلبم گلی دوباره بروید
مگر بهار که سر شد کنار سنگ مزارم دلی دوباره بکارید
کدام قله کدام اوج منی که اینهمه کوهم از این جهان به ستوهم
من از شکار نکردن شما از اینکه شکارم نبودهاید شکارید
دو دانگه پیرهنم را دو پاره از کفنم را به این دو چشم بدوزید
سپس ملال تنم را دو بال پر زدنم را در این کفن بگذارید
منبع:
شبکه ۳ سیما/ برنامه دوباره زندگی
گردآوری، تکمیل و تنظیم:
مأموریت+
مطالب مرتبط: