علم بهتر است یا ثروت؟
این سوال خیلی تکراری است، شاید از نوجوانی با این سوال آشنا شده باشیم و برایمان جالب به نظر رسیده باشد. موضوع انشاء خیلی از ما در کلاس های ابتدایی مدرسه همین بوده است؛ البته ثروت تنها در پول خلاصه نمی شود: “سلامتی، دلی شاد، وجدانی آسوده، خانواده ای سالم، استعدادی بالا، آرامش” و خیلی چیزهای دیگر ثروت هستند، اما ما در این مقاله با همان ثروت همیشگی کار داریم یعنی “پول” یا “مانی -Money”. در پاسخ به این سوال هم حتما می گفتیم ثروت، چون علم آن زمان در نظر ما چیز مجهولی به نظر می رسید، علم نمی توانست جای ثروت را بگیرد چون با ثروت می توانستیم به هر آنچه که می خواستیم برسیم؛ به سفر برویم، هر چه می خواهیم را خریداری کنیم و…”
اما به مرور زمان هر چه بزرگتر می شویم جواب سوال تغییر پیدا می کند؛ ثروت کنار می رود و به جای آن علم پاسخ سوال نوستالژی ما می شود؛ چرا؟
چون به این درک می رسیم که ثروت بدون علم روزی به پایان می رسد و دیگر ثروتی وجود ندارد، اما با علم می توان ثروت را به دست آورد و نه تنها آن را کم نکرد بلکه به آن افزود؛ تازه از آن مهم تر با علم متوجه می شویم چطور از مسیر صحیح ثروت را به دست آوریم و برای رسیدن به آن قدم در بیراهه نگذاریم، چطور آن را خرج کنیم، چطور از ثروتی که داریم نهایت استفاده را ببریم که هم برای خودمان مفید باشد و هم برای جامعه ای که در آن زندگی می کنیم. امام علی(ع) نیز فرموده است: “علم بهتر است زیرا علم تو را حفظ می کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی”، “هیچ گنجی سودمندتر از دانش نیست”، “کسى که به جاده ی علم و دانش قدم نهد خداوند او را به سوى بهشت رهنمون خواهد شد و فرشتگان بال و پر خویش را با میل و رغبت زیر پاهاى اهل علم مى گسترانند و تمام موجودات آسمان و زمین حتّى ماهیان دریا براى طالب علم استغفار مى کنند”.
بی دلیل هم نبوده است که بیل گیتس، ثروتمندترین مرد جهان نیز گفته است: “بزرگترین دارایی موفق ترین مرد جهان ثروت او نیست، بلکه دانش اوست”.
روزی روزگاری در سرزمینی مرد جوانی به جنگل رفت و به پیشوای روحانی خود گفت: “من خواستار ثروتی بیکران هستم. آیا ممکن است سّرِ آفرینش فراوانی را به من بگویید؟”. پیشوای روحانی پاسخ داد: دو الهه در قلب هر انسانی ساکن است؛ همه عمیقا به این دو مخلوق برتر عشق می ورزند، اما راز به خصوصی هست که تو باید بدانی و من آن را به تو می گویم. اگرچه تو هر دو الهه را دوست داری، اما باید به یکی از آنها توجه بیشتر داشته باشی و آن الهه دانش است که نامش الهه ” ساراسواتی” است. از او تبعیت کن و دوستش بدار. الهه دیگر “لاکشمی” است که الهه ثروت نام دارد. وقتی به الهه ساراسواتی توجه بیشتر می کنی، لاکشمی به شدت حسادت خواهد ورزید و بیشتر متوجه تو می گردد. هر چه الهه دانش را بیشتر طلب کنی، الهه ثروت بیشتر تو را می جوید و به هر کجا که بروی تو را تعقیب می کند و هرگز تنهایت نمی گذارد و آنگاه ثروتی که آرزویش را داری برای همیشه از آن تو خواهد شد/ از کتاب سوپ جوجه برای پرورش روح و روان.
تا اینجا باید برایمان مشخص شده باشد که علم بهتر از ثروت است.
حالا بیاییم با هم بررسی کنیم که ثروت را باید چگونه به دست آوریم و ما ثروت را برای چه چیز می خواهیم؟
ثروت اگر از مسیر صحیح به دست نیاید و در مسیر صحیح به کار گرفته نشود به درد نمی خورد و هیچ ارزشی ندارد؛ به خاطر اینکه ما مسلمان هستیم و باید خود را از مسیرهای نادرست برای رسیدن به هر چیزی دور نگه داریم تا دنیا و آخرتمان خراب نشود. ممکن است در مسیر غلط خیلی سریع بتوان به ثروت رسید اما این ثروت هیچ فایده ای ندارد، هم در این دنیا به دردسر می افتیم و هم در آخرت؛ چرا؟ چون این یکی از قوانین جهان هستی است که خداوند آن را تنظیم نموده و هیچ استثنایی هم برایش وجود ندارد.
نمی توان انکار کرد که راه رسیدن به ثروت از مسیرهای اشتباه بسیار زیاد است و گاهی اوقات خیلی راحت تر از مسیرهای درست می توان به ثروت رسید، اما این ثروت هیچ فایده ای ندارد، چون باعث عذاب وجدان ما می شود، آرامش تمام عمر ما را به هم می زند و قطعا ما را به حوادث و بلاهایی دچار می کند و در ثانی آخرتمان نیز خراب می شود و در قدم برداشتن در مسیر درست هیچ وقت هدف وسیله را توجیه نمی کند.
پس اولین و مهم ترین مورد این است که ما ثروت را از مسیر صحیح به دست آوریم و این مسیر صحیح را دانش و علم به ما نشان می دهند؛ یکی از آن مسیرهای صحیح “خوداشتغالی و یا کارآفرین” شدن است. دومین مورد این است که این ثروت به دست آمده را در مسیر درست به کار بگیریم، با آن ایجاد اشتغال کنیم، به دیگران کمک کنیم و خیلی کارهای خوب دیگر تا برای نسل های بعد از خودمان هم مفید باشد. من وقتی در زندگی نامه ام در مورد ثروت گفتم به خاطر این بود که بتوان با آن این کارها را انجام داد و مسیر کارآفرینی را انتخاب کردم. استاد “رحیم پور ازغدی” نیز در یکی از سخنرانی هایشان گفتند که: “باید ثروت از راه درست به دست بیاورید و در راه درست به کار بگیرید”.
اجازه دهید به یک سوال مهم دیگر در اینجا پاسخ دهیم و آن این است: فقر بهتر است یا ثروت؟
برخی بر این باورند که ثروت چیز خوبی نیست، چون تر و خشک را با هم می سوزانند و براین باورند که تمام انسان های ثروتمند از راه های نادرست توانسته اند به ثروت برسند؛ این باور کاملا غلط است. بسیاری از انسان های ثروتمند از مسیر صحیح توانسته اند به ثروت دست یابند اما کمتر شناخته شده اند؛ حال در میان افراد کسانی هم پیدا می شوند که از مسیر غلط به ثروت رسیده اند، من اصلا آنها را تأیید نمی کنم و در بالا هم توضیح دادم که این ثروت به درد نمی خورد و هیچ ارزشی ندارد و دیر یا زود انسان گرفتار بلاهایی می شود، به قول معروف: “باد آورده را باد می برد”. اما اینکه بگوییم فقر چیز خوبی است این هم درست نیست. از قدیم هم گفته اند: “شکم گرسنه ایمان ندارد”، دلیل این فقر هم در اول مقاله توضیح داده شد “دانش و علم”، با دانش و علم می توان از مسیر صحیح به ثروت رسید و آن را در مسیر درست به کار گرفت. بیایید کمی پای صحبت های استاد رحیم پور ازغدی بنشینیم:
زهد یعنی کمتر مصرف کن، نه اینکه کمتر کار کن، کمتر تولید کن؛ تا می توانی تولید ثروت کن، اما لازم نیست همه ی آن را خودت مصرف کنی، به دیگران بده، در جامعه ایجاد اشتغال کن، به نیازمندان کمک کن؛ زاهد باش یعنی مصرف بیش از اندازه نکن، نه اینکه کار نکن، تولید نکن. امام علی(ع) فرمودند که: احتیاط و حزم، یعنی رعایت عقلانیت در زندگی، اما این معنیش محافظه کاری و ترسو بودن نیست.
برخی می گویند، با نگاه اسلامی و دینی نگاه آخرت گرا است، هی می گویند: “دنیا مهم نیست، زاهد باش، ولش کن”، از این تفکر توسعه، پیشرفت، تولید ثروت، تولید علم، نظم، برنامه ریزی، بیرون نمیاد، چون همش اینها نشستن منتظر مرگ و آخرت هستند. جوابش اینه که: اولا کسی نگفته منتظر مرگ و آخرت باش و آمادگی غیر از انتظار است. گفتن آمادگی برای مرگ داشته باش، نگفتن منتظر مرگ بنشین. حضرت امیر(ع) فرمود: مرگ را بر خودتان حتمی بدانید این یک واقعیته، در محاسباتتون این واقعیت را ببینید شما ممکنه فردا نباشی، فردا بودی پس فردا معلوم نیست باشی. بشینیم در خانه منتظر مرگ، همچین چیزی را مگه به ما گفتن؟؟؟؛ نگفتن منتظر مرگ باشید، گفتن مرگ را بر خودتان حتمی و قطعی بدونید؛ اگر عاقلی مرگ را در محاسباتت وارد کن چون واقعیته، واقعیت بسیار مهم و جدی هم است”.
آقا قدم از قدم بر ندار، کارهای جدید شروع نکن. دیدید بعضی ها در حوزه علم، سیاست، اقتصاد یکمی گسترش بدی زود میگن من می دونم نمیشه، من می دونم این انجام نمیشه؛ یک کارتونی بود هر کی هر چی می گفت این از همون اول می گفت: “من می دونم این نمیشه”. این فرد محتاط نیست محافظه کار است؛ اتفاقا محتاط کسی است که در یک جایی که کار میشه و باید کرد باید بگه فوری باید الان این کار را کرد، این احتیاط است و این عقلانیه. احتیاط همش انجام نده، نرو و نبین نیست، یک جایی میگه انجام بده، برو و توسعه بده. احتیاط انقلابی گری عاقلانیست؛ محافظه کاری ترک انقلابی گریست، عقب نشینی است.
احتیاط یعنی همه جوانب را دیدن، معنیش فرار کردن از کار نیست. احتیاط یعنی همه جوانب را ببین، یک بُعدی نگاه نکن؛ اینها همه شرع اسلامیه اما همه عین عقلانیته.
اسراف یعنی: “بیش از حد نیاز واقعی خود، خانواده و جامعه مصرف کردن”، اسراف یعنی: “چیزی که لازم نیست را به کار ببری”، اسراف یک حرام صد درصد الهی و شرعی است؛ جامعه اهل اسراف مورد نفرت خداوند است.
امام رضا فرمود: “زمانی بگو پول دنیا چرک کف دست است که میخوای بخوری، مصرف کنی، کلاه دیگران را برداری، راحت طلبی کنی، گرون فروشی کنی؛ در مقام مصرف بگو نه موقع کار کردن و برنامه ریزی که جای دقت عقلی و تلاش اقتصادی است، اینجا باید بگی مال دنیا امانت خداست، بیت المال به طور ویژه، اموال خودتم همین طور، مالک هر چه که دارید خداست”.
تولید ثروت عبادت است؛ اگر برای ۱۰۰ نفر کار ایجاد کنی، سطح بیکاری را بیاری پایین، مجاهد فی سبیل الله هستی.
عقلانیت اینه که یک نفس را از دست ندهی، حتی یک نفس برای مسیری که هیچ نفعی برای تو نداره هدر ندید؛ هر کاری می کنی باید یا فایده دنیوی داشته باشه یا اخروی، یا دنیای خودتون و مسلمانان را درست کنه.
تجمل اسلامی است، اما تجمل زدگی و اشرافی زدگی غیر اسلامی است.
برخی فکر می کنند در بیابان زندگی کنند فساد نمی کنند، نخیر، فساد از درون تو میجوشه. قدرت، ثروت ذاتا فساد است، بازار ذاتا خراب است؛ خیر، تو باید خودت و دنیا را مدیریت کنی، منتهی در مسیر خدا و توحید.
گاهی ما بی عرضه هستیم از همه چیز هیچ می سازیم، هزار تا امکانات داریم ضایع می کنیم.
دوستان گوشه ای از صحبت های استاد ازغدی را در بالا خواندید.
بیل گیتس گفته است: “اگر فقیر به دنیا آمده اید این اشتباه شما نیست، اگر فقیر از دنیا بروید این اشتباه شما است”؛ گاندی در مورد این موضوع بسیار محکم صحبت کرده است: “درد من مرگــــ مردمی است که گدایی را قناعت، بی عرضگی را صبر وبا تبسمی بر لب این حماقت ها را حکمت خدا می نامند”. خداوند نیز در قرآن فرموده: “کسانى که بر خویشتن ستمکار بودهاند وقتى فرشتگان جانشان را مىگیرند، مىگویند: در چه حال بودید؟. پاسخ مىدهند: ما در زمین از مستضعفان بودیم. مىگویند: مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟. پس آنان جایگاهشان دوزخ است و دوزخ بد سرانجامى است. مگر مردان و زنان و کودکان ناتوانى که هیچ چارهاى نیابند و به هیچ جا راه نبرند/ نساء- ۹۷ و ۹۸”.
قرآن کریم کتابی است که در آن حقایق ناب جهان نوشته شده است، در مورد ثروت هم آیات فراوانی وجود دارد که اگر می خواهیم در این دنیا به موفقیت و ثروت برسیم باید آنها را به اجرا بگذاریم. مثلا:
ای اهل ایمان بسیاری از علما و راهبان اموال مردم را به باطل طعمه خود می کنند و خلق را از راه خدا- اطاعت امر خدا منع می کنند و کسانی که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند آنها را به عذاب دردناک بشارت ده/ توبه- ۳۴.
آری آدمی چون رنج و دردی به او رسد ما را به دعا می خواند و باز چون نعمت و دولت به او دادیم گوید این نعمت دانسته “و به استحقاق” نصیب من گردید؛ “چنین نیست” بلکه آن امتحان وی است ولیکن اکثر مردم آگاه نیستند/ زمر- ۴۹.
اما انسان*کم ظرف ضعیف بی صبر* چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامت و نعمتی بخشد در آن حال*مغرور ناز و نعمت شود و* گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت. و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند*دلتنگ و غمین شود و* گوید: خدا مرا خوار گردانید. چنین نیست بلکه*به گناه بخل و طمع خوار شوید چون* هرگز یتیم نوازی نکنید. و فقیر را بر سفره طعام خود به میل و رغبت ننشانید. و مال ارث را به تمامی میخورید*و مراعات حق وارثان ضعیف مانند زنان و دختران و صغیران را نمیکنید*. و سخت فریفته و مایل به مال دنیا میباشید*و به ثواب آخرت هیچ نمیپردازید*/ فجر ۱۵ تا ۲۰.
آیا آنها باید فضل و رحمت خدای ترا تقسیم کنند”هرگز نباید” در صورتی که ما خود معاش و روزی آنها را در حیات دنیا تقسیم کرده ایم و بعضی را بر بعضی برتری داده ایم تا بعضی از مردم “به ثروت” بعضی دیگر را مسخر خدمت کنند و رحمت خدا از آنچه جمع می کنند بهتر است/ زخرف – ۳۲.
و هر کس را از خوی بخل و حرص دنیا نگاه دارند آنان به حقیقت رستگاران عالمند/ حشر- خلاصه آیه ۹.
و نیز فرعون را که صاحب قدرت و سپاه بسیار بودند چگونه به دریای هلاک غرق نمود. برای اینکه در روی زمین ظلم و طغیان کردند. و بسیار فساد برانگیختند. تا آنکه خدای تو بر آنها عذاب پی در پی فرستاد/ فجر- آیات ۱۰ تا ۱۳.
اما هر کس بخل ورزید و خود را از لطف خدا بی نیاز دانست. و نیکوئی را تکذیب کرد. پس به زودی کار او را در دو عالم دشوار می کنیم/ لیل- آیات ۸ تا ۱۰.
اما هر کس عطا و احسان کرد و خدا ترس و پرهیزکار شد. و به نیکوئی تصدیق کرد. ما هم البته کار او را در دو عالم آسان می گردانیم/ لیل- آیات ۵ تا ۷.
و خدا به هرکه خواهد روزی بی حساب بخشد/ بقره – خلاصه آیه ۲۱۲.
و…
خُب دوستان نظرتان در مورد آیه های بالا چیست؟
خیلی چیزها باید در آیه های بالا برایمان روشن شده باشد، مثلا: “ذخیره کردن ثروت بدون دلیل موجه و انفاق نکردن آن عذاب خدا را به دنبال دارد. نعمت، دولت و ثروت برای امتحان ما به ما داده می شود. برخی به خاطر اینکه وقتی به ثروت رسیدند آن را از دست می دهند چون یتیمان و فقرا را از ثروت خود بهره مند نمی کنند و می خواهند همه ی ثروت را خودشان مصرف کنند و سخت فریفته مال دنیا می شوند. روزی هر کس را خداوند تقسیم کرده است و بعضی افراد را بر بعضی دیگر برتری داده تا افراد دیگر را مشغول به کار کنند. ما رستگار نمی شویم تا زمانی که خود را از بخل و حرص به دنیا دور کنیم. برای خداوند فرقی نمی کند اگر فرعون که آن همه ثروت داشت چون ظلم و ستم کرد او را در دریا غرق نمود؛ خیلی اوقات چون وقتی انسان ها به ثروت می رسند ظلم و طغیان می کنند یعنی ظرفیت آن را ندارند و همین ثروت باعث از بین رفتنشان می شود. اگر کسی که ثروتمند است جایی که عقل و شرع گفته است ثروتش را نبخشد کارش دشوار می شود، اما آنکس که ببخشد، پرهیزکار باشد کارش آسان می شود و…
من واقعا تعجب می کنم؛ به خیلی از سوالات ما در قرآن پاسخ داده شده است، اما نمی دانم چرا ما با قرآن بیگانه شده ایم. کتابی که تمام قوانین هستی و حقایق عالم در آن نوشته شده است در اختیار ماست، در خانه ماست، اما ما معانی آن را با تفکر نمی خوانیم و به آنها عمل نمی کنیم، بعد گله و شکایت می کنیم که چرا زندگیمان به ما روی خوشش را نشان نمی دهد، چرا خداوند به دعاهایمان پاسخ نمی دهد و….
بگذریم.
علم را باید از کجا و چه کسانی بیاموزیم؟
ما می توانیم علم را از هر کسی بیاموزیم، فرقی نمی کند که او چه کسی است، در کجاست و حتی از ما کوچکتر است یا بزرگتر چرا که خداوند در قرآن فرموده است: “ابراهیم” به پدرش گفت: ای پدر مرا علمی آموختند که تو را آن علم نیاموخته اند پس تو مرا پیروی کن تا به راه راستت هدایت کنم / مریم، ۴۳.
برای پاسخ به سوال بالا بهتر است به بزرگان اسلام نیز رجوع کنیم:
علم و دانش را جستو جو کنید، اگر چه در چین “دورترین نقطه عالم” باشد؛ چرا که دستیابی به دانش بر هر مسلمانی واجب است/ حضرت محمد (ص)
حکمت را حتی از منافق بگیرید، از کافر حکمت را بشنوید، چون ما به حکمتش کار داریم. هر جا که حکمت است اسلامی است ولو اینکه کافر گفته باشد/ حضرت محمد(ص)
حکمت گمشده مؤمن است. حکمت را فرا گیر هر چند از منافقان باشد/ امام علی(ع)
حکمت را فرا گیر از هر کسی که باشد، به سخن نگاه کن نه به گوینده آن/ امام علی (ع)
سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید اگر چه او خود بدان عمل نکند/ امام محمد باقر (ع)
اینها تنها چند نمونه از سخنانی بود که بزرگان اسلام در مورد علم آموزی بیان کرده اند و نشان می دهد که حکمت، دانش و علم را از هر فردی در هر کجای جهان که سخن حکیمانهای بر زبان میآورد می توان آموخت. خُب دوستان از بحث اصلی خودمان دور نشویم، پس برای رسیدن به ثروت باید از علم و دانش کمک گرفت و این علم و دانش را باید از هر کسی که آن را دارد آموخت و پس از آن بعد از رسیدن به ثروت باید آن را در مسیر صحیح به کار گرفت تا کارهای با ارزش و مفیدی با آن انجام شود.
چرا باید ثروت در جامعه به کار گرفته شود؟
داستان زیر می تواند این موضوع را برایمان مشخص کند.
توریست ثروتمند و تسویه حساب بدهکارها: در شهری توریستی در گوشه ای از دنیا درست هنگامی که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام بر مبنای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند و پولی در بساط هیچکس نیست، ناگهان یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود. او وارد تنها هتلی که در این شهر ساحلی است می شود، اسکناس ۱۰۰ یورویی را روی پیشخوان هتل می گذارد و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه ی بالا می رود. صاحب هتل اسکناس ۱۰۰ یورویی را برمی دارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد. قصاب اسکناس ۱۰۰ یورویی را برمی دارد و با عجله سراغ دامداری می رود و بدهی خود را به او می پردازد. دامدار اسکناس ۱۰۰ یورویی را با شتاب برای پرداخت بدهی اش به تأمین کننده ی خوراک دام که از او برای گوسفندانش یونجه و جو خرید کرده می دهد. یونجه فروش برای پرداخت بدهی خود اسکناس ۱۰۰ یورویی را با شتاب به شهرداری می برد و بابت عوارض ساخت و سازی که انجام داده به شهرداری می پردازد. حسابدار شهرداری اسکناس را با شتاب به هتل می آورد زیرا شهرداری به صاحب هتل بدهکار بود و هنگامی که چند کارمند و بازرس از پایتخت به شهرداری این شهر آمده بودند یک شب در این هتل اقامت کرده بودند. حالا دوباره هتل دار اسکناس را روی پیشخوان خود دارد. در این هنگام توریست ثروتمند پس از بازدید اتاق های هتل برمی گردد و اسکناس ۱۰۰ یورویی خود را برمی دارد و می گوید از اتاق ها خوشش نیامد و شهر را ترک می کند. در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است ولی به هر حال همه ی شهروندان در این هنگام به هم بدهی ندارند، همه بدهی هایشان را پرداخته و تسویه حساب کرده اند و… این است تعریف ساده اقتصاد. به همین دلیل است که می گویند انباشتن ثروت مجاز نیست آن را باید به کار بگیریم تا هم چرخ های اقتصاد به گردش درآید و هم اجتماع از گردش پول بهره ببرند/ سایت پندآموز.
از میان مردم داناترین آنها کیست؟
داناترین مردم کسى است که دانش دیگران را به دانش خود بیفزاید/ حضرت محمد(ص)
و یادمان باشد که: “خواب با علم بهتر از نماز با جهل است/ حضرت محمد(ص)
به چند نکته که در این مقاله به آنها اشاره شد دقت کنیم:
همیشه دانش و علم بهتر از ثروت است، چون با دانش و علم می توان از مسیر صحیح به ثروت دست یافت و آن را در مسیر صحیح به کار گرفت. فقر هیچگاه چیز خوبی نیست و باید این باور غلط را دور انداخت که همه افراد ثروتمند از مسیرهای غلط به ثروت رسیده اند. وقتی با علم به ثروت رسیدیم باید آن را به کار بگیریم تا ثروت بیشتری خلق کنیم و برای اجتماع و جهان کارهای مفید و با ارزشی انجام دهیم. علم را می توان از هر کسی در هرکجای جهان آموخت.
یکی از دلایلی که به مطالبی که آنها را در مأموریت+ می نویسم و قرار می دهم باور دارم این است که جدا از افراد موفقی که آنها را تجربه کرده اند و نسبت به آنها آگاهی دارند، خودم آنها را بارها در زندگی ام تست کرده ام و به آنها باور کامل دارم، پس بهتر است آنها را جدی بگیرید تا به موفقیت و خوشبختی برسید.
۱۳۹۵/۴/۱۱
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا