آینه شو آینه
بر دلِ خود زن شراب
تا بشوی همچو من، بیشتر از این خراب
فاتحه ی عقل بخوان، تا ندهد هی جواب
عشق به میدان بیار، تا بدهد هی ثواب
شُربِ مدامِ منی، حافظِ جانِ منی
روح و روانِ منی
در تن و جانِ منی
این همه شیرین سخن
کار تو است نا که من
باز بگفتم و باز
آینه ام در تو من
آنِ منی، آنِ من
پی نوشت:
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن؟
این که گوید از لب من راز کیست
بنگرید این صاحب آواز کیست؟
در من اینسان خود نمایی میکند
ادعای آشنایی میکند
کیست این گویا و شنوا در تنم؟
باورم یارب نیاید کاین منم!/ عمان سامانی
۱۳۹۶/۴/۹
منبع:
مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا