یه حافظ، یه کیفِ دوشی، یک کلاه، دو تا پا
آمادهای!؟، آره، بزن بریم به قلبِ جادهها
کشتیهایِ بندرِ با موجها آشنا
تداعیِ نخلای عاشق و سر به هوا
سرگیجههای افکارِ درگیرِ جنوب
سیستان، هرمزگان، خوزستان و ستارهها
جزیرهی از ۱۸ سالگی آشنایِ خوب
لافت و یزد و پیوندِ بادگیرها
هنوز هم برایم مسئلهایست
#تلاقیِ_کویر_و_دریا_و_آدمها
سهمم همین دو نقطه بس است از دنیا
کمی در کویر و کمی در دریا
تفاوتی ندارد مرغِ دریاییِ اینجا
با #جاناتان_مرغِ_دریاییِ ریچارد باخِ قصهها
امیدوارم هیچ وقت نشود تمام
داستانِ این طعمِ شیرینِ تکرارِ خاطرها
دوباره تماسهای آشنا
دوباره ماسهها، دوباره ماهیها
دوباره غروبِ آفتاب پشتِ دریا
دوباره برایم بخوان تو حافظ را
تاریخ نگارش شعر: ۱۳۹۸/۳/۳۱
– – –
پینوشت:
دورها آوایی است که مرا میخواند…/ سهراب سپهری
منبع:
مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا
شما اینجا هستید: مأموریت+/ محمد کارگر مزرعه ملا/ دفتر شعر