چراغ خانه ای، خیابانی، شهری، روستایی که روشن باشد یعنی زندگی در آن جاری است
و در هر جا در زیر هر چراغ ما مردم هستیم با دغدغه های مختلف زندگی
هر کدام از ما روزی روزگاری در زندگی، دلمان می خواهد با فردی دردودل کنیم
حرف هایی را بزنیم که در دلمان مانده است
از گذشته ای که داشته ایم و از آینده ای که آرزویش را داریم به آن برسیم بگوییم
از فکر و دل مشغولی هایمان یک دلِ سیر از سرِ شب تا سحر با فردی هم صحبت شویم
اما خیلی حرف ها بعدها به ضرر ما تمام می شود و به خودمان می گوییم: “کاشکی آن حرف را به فلانی نمی گفتم”
چند وقت پیش دوستی در این مورد صحبتی کرد و گفت: “حرفی را به کسی گفته ام که نباید می گفتم، حال او از من نقطه ضعفی دارد که برخی مواقع از آن حرف به نفع خودش برای فشار آوردن به من برای انجام برخی کارها استفاده می کند”
به او گفتم: “خب، چرا چیزی را گفتی که حالا از گفتنش پشیمون هستی!؟”
گفت: “ما خیلی با هم راحت بودیم، اصلا فکرشو نمی کردم همچین آدمی باشه”
به نظرم او حالا بیش از آن زمان که حرف دلش در دلش بود و به کسی آن را نگفته بود دغدغه ی فکری پیدا کرده است
برخی اوقات به قول این ضرب المثل: “آب ریخته شده دیگر جمع شدنی نیست” و نباید در زندگی به هر کسی حرف های دلمان را بگوییم، حتی اگر آن فرد رفیق گرمابه و گلستان ما باشد؛ در زندگیِ هر یک از ما برخی بی دلیل می گذارند و می روند، برخی هم با بهانه های به ظاهر منطقی و شاید این رسمِ زندگی ست
البته این بدان معنا نیست که نمی توانیم سفره ی دلمان را برای کسی باز کنیم، نه، بلکه باید بدانیم سفره ی دلمان را تا چه حد برای چه کسی باز کنیم
قطعا تو هم کسی را داری با او هم صحبت شوی: مادر، پدر، خواهر، برادر، همسر، فرزند و یا دوستی که خیلی با او راحتی و او نیز هر اتفاقی بیفتد راز نگهدار خوبی برای توست و به قول معروف: “گلاب ریزد اما بوی از آن نریزد”
پس بهتر است اول چیزی را که می خواهیم به کسی بگوییم را اول از همه با خودمان بسنجیم، بعد ظرفیت طرف مقابلمان را در نظر بگیریم و سپس تصمیم بگیریم آن حرفِ دلمان را به او بگوییم و یا نه
در روابط اجتماعی و برقراریِ ارتباط با دیگران این مورد خیلی مهم است؛
این سکه دو رو دارد
یک رویش در بالا گفته شد و روی دیگر آن این است که در مورد خواسته هایی*اهداف، رویاها و آرزوها* که در زندگی داریم با چه کسی هم صحبت شویم؟ با افرادی که می دانیم ما را ناامید نمی کنند و به ما امید و انگیزه می دهند برای رسیدن به خواسته هایمان
اگر هم قرار است برای رسیدن به خواسته ای با کسی مشورت کنیم بهتر است آن فرد کسی باشد که سرد و گرم روزگار را چشیده باشد، در مورد آن موضوع آگاهی عمیقی داشته باشد، خیرخواه ما باشد و نه به ما انرژیِ مثبت کاذب بدهد و نه اینکه طوری صحبت کند که انگیزه و امید ما برای رسیدن به خواسته ها در ما برای همیشه تحلیل برود
از فکر و دل مشغولی هایمان برای دیگران گفتن بد نیست، به هر حال همه ی ما انسانیم و گاهی دلمان می خواهد با کسی بیش از پیش گرم بگیریم و هم صحبت شویم اما باید در این مورد حد خود را رعایت کنیم تا خدایی نکرده چیزی نگوییم که بعدها از گفتن آن پشیمان شویم و از آن طرف برای رسیدن به خواسته هایمان با افراد آگاه، کاربلد و خیرخواه مشورت کنیم، اگر در این دو مورد به درستی افراد را انتخاب نکنیم ممکن است دلمان قهر کند و برای همیشه از همه حتی از خودمان هم فاصله بگیریم*دل ز ما گوشه گرفت/ حافظ*
اما اگر افراد درستی انتخاب شوند، ۱- نه تنها سبُک می شویم و به آرامش می رسیم ۲- بلکه قدم های درستی را هم در مسیر موفقیت برای رسیدن به خواسته هایمان بر می داریم
امیدوارم که دلت هیچ وقت نگیرد و اگر گرفت و کسی را پیدا نکردی که سفره ی دلت را با شرایطی که در بالا گفته شد برایش باز کنی، کافی است بی مقدمه با جانِ جانان*خداوند* هم صحبت شوی، هر کجا که هستی؛ اگر هم خواستی این لحظه ی با ارزشِ پُر از احساس را شاعرانه اش کنی، شب هنگام کنار پنجره برو، آسمان، ستاره ها و ماه را ببین و هر چه دلِ تنگت می خواهد به خداوند بگو، گلاب تر از او مگر داریم!؟. در اصل اوست که آرامش می بخشد و مسبب الاسباب است برای رساندن ما به خواسته هایمان/ حالِ دلت خوب.
دانلود آهنگ “یه خونه ی کوچیک” با صدای “محسن چاوشی”
متن آهنگ”یه خونه ی کوچیک“
خیال می کردم برای پیشونیم، یه خونه ی کوچیک رو شونه هات داری
چه بی دلیل چه زود بهونه گیر شدی، چقدر دلیل واسه بهونه هات داری
آهای فرصت کم آهای راه زیاد، یه عمر فاصله بود از تو به این آغوش
بینِ منو تو هنوز یه ریزِ برف میاد، به دیدنم که میای لباسِ گرم بپوش
به دیدنم که میای برام گلاب بیار، که مزه مزه کنم نفس کشیدنِ تو
برای تشنگیام یکم سراب بیار، که باز دوره کنم خیالِ دیدنِ تو
♫♫♫
به خاطر تو دلم با اینکه زود شکست، نه باز عاشق شد نه دوست پیدا کرد
نه پای دردِ دل هرکی رسید نشست، نه سفره ی دلشو پیش کسی وا کرد
به دیدنم که میای برام ستاره بیار، چراغِ اول این شبو تو روشن کن
بازم اگه حرفام حوصلتو سر برد، هنوز سحر نشده هوای رفتن کن
به دیدنم که میای برام گلاب بیار، که مزه مزه کنم نفس کشیدنِ تو
برای تشنگیام یکم سراب بیار، که باز دوره کنم خیالِ دیدن تو
۱۳۹۸/۱۲/۲
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا