بنوشانم از آن شرابی که در این جهان نباشد
که برای دیدارت روح در بدن نباشد
بده آن زکاتِ جسمم که به خاکها بریزم
که به جانِ حضرتِ آدم که ز خاک بود و هستم
تاریخ نگارش شعر: ۱۳۹۷/۲/۲۶
– – –
پینوشت:
من با سمندِ سرکش و جادویی شراب
تا بیکرانِ عالمِ پندار رفتهام
تا دشتِ پُر ستارهی اندیشههای گرم
تا مرزِ ناشناختهی مرگ و زندگی
تا کوچه باغِ خاطرههای گریز پا
تا شهرِ یادها
آنجا ببر مرا که شراب هم نمیبرد/ فریدون مشیری
منبع:
مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا
شما اینجا هستید: مأموریت+/ محمد کارگر مزرعه ملا/ دفتر شعر