در ماه مُحرم
بیشتر از روزها و ماه های دیگر مَحرم امام حسین(ع) شدن خوب است
مَحرم او که شخصیتی بزرگ بود و راهی که در پیش گرفت
در زمانه ای که تاریکی بر روز گسترده شده بود
خورشید وار به سمت تاریکی رفت تا روشنایی را به نسل های آینده هدیه دهد و در نتیجه به این مهم رسید
اما چه درس های بسیار مهمی می توان از مکتب امام حسین(ع) آموخت که در مسیر موفقیت و در ابعاد مختلف زندگی*شخصی، خانوادگی، کاری و اجتماعی* برایمان مفید باشند؟
توکل به خداوند بزرگ: مسیر موفقیت بدون سختی نیست و این راه پُر از فراز و نشیب است، در این مسیر بعد از اینکه تصمیم گرفتیم چه کاری می خواهیم انجام دهیم باید به خداوند توکل کنیم و به پیش برویم تا سختی ها را پشت سر بگذاریم. امام حسین(ع) در سختی هایی که متحمل شدند فرمود: “خداوندا، تو تکیهگاه من در هر اندوه و امید من در هر سختی هستی. تو در هر پیشامدی تکیهگاه و مایه پشت گرمی منی”. این بدان معناست که من در همه حال به تو تکیه دارم و با دل گرمی که به من می دهی به راهم در مسیر نورانی تو ادامه می دهم و از هیچ چیز ترسی ندارم و خشنودی تو و پیامبر اسلام برایم از همه چیز مهم تر است، من این مأموریت را انجام می دهم و شما*خدا و رسول خدا(ص)* را خشنود می سازم.
انجام مأموریت خود در زندگی: آری، امام حسین(ع) نیز مثل هر انسان بزرگ و با اصالت دیگری متوجه شده بود چه مأموریتی در زندگی خود دارد و چه کار مهمی را باید انجام دهد. مأموریت امام حسین(ع) نوعی تکلیف بود چرا که هزاران نفر در نامه هایی ایشان را به کوفه دعوت کرده بودند و هر چند امام از بد عهدی کوفیان به خوبی آگاه بود اما خود را موظف دید تکلیف خود را به انجام رساند, یعنی مأموریت خود را در زندگی انجام دهد.
در مسیر درست خود، مصمم بودن و تسلیم نشدن در برابر هیچ کس- آزادگی و ظلم ستیزی: برای رسیدن به موفقیت، برای انجام مأموریت خود در زندگی و رسیدن به اهداف بزرگ باید مصمم بود، در برابر ناملایمات و آزار دیگران تسلیم نشد و ارزش ها الهی و انسانی را نیز زیر پا نگذاشت. امام حسین(ع) با قیام خود در برابر یزیدیان، به انسان ها درس ظلم ستیزی و عدم سکوت و تسلیم در برابر زورمندان و ستمگران دادند و به آنها آموختند اگر قادر به کوتاه کردن دست ستمگران نیستند، دست کم سکوت نکنند و از طریق افشاگری به رسوا کردن طاغوت ها بپردازند. لذا آن حضرت به محض اینکه خبردار شدند که یزید به عنوان خلیفه ی مسلمانان، زمام امور جامعه ی اسلامی را در دست گرفته است شروع به مخالفت با او کردند و سپس با هدف هدایت مردم به افشای یزید پرداختند؛ از جمله می فرمودند: “یزید مرد فاسقی است. شراب می نوشد، انسان های بی گناه را به قتل می رساند و به صورت علنی مرتکب فسق و فجور می شود”. همچنین امام حسین(ع) با آنکه می توانست با یزید بیعت کند اما هیچگاه این کار را انجام نداد و فرمود: “این گروه ستم پیشه مرا به انتخاب یکی از دو چیز یعنی جنگ و پذیرش ذلت مجبور کردند، امّا محال است که من به ذلّت تن دهم. خداوند پذیرش ذلت را بر ما و بر پیامبر و مؤمنان روا نداشته است و دامنهای پاک و دارای اصالت و شرف و خاندان دارای همت والا و عزّت نفس ما هرگز اجازه نمیدهد اطاعت فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم”. آری امام حسین(ع) سرور آزادگان است، آن هنگام که مرد ستمگری چون یزید او را به بیعت با خود فرا خواند، در جواب او فرمود: “هرگز دست ذلّت به شما نمی دهم و همچون برده ها تسلیم شما نمی شوم” و بارها جمله ی “مَوتٌ فی عزٍّ خیرٌ مِن حیاهٍ فی ذُلٍّ- مرگ با عزت بهتر از زندگی ذلیلانه است” را بر زبان جاری ساخت و انسان ها را به آزادگی و ظلم ستیزی دعوت نمود.
نیت درست داشتن و پای بندی به اصول انسانی و اخلاقی- توجه به نکات اخلاقی در بحرانیترین شرایط: در مسیر موفقیت باید حقیقتا بخواهیم گره ای از کار خلق باز کنیم، اگر کارآفرین هستیم و یا کسب و کاری داریم و به فروش محصولاتی مشغول می باشیم هدف اول ما نباید این باشد که هر نوع محصولی که شد را تولید کنیم و یا بیاوریم و به مردم به فروش برسانیم بلکه محصول ما باید نیازی را از مردم به درستی برطرف کند و به نوعی اول باید برای مردم مخصوصا برای مخاطبین و مشتریان احتمالی و نهایی کسب و کار، برند و محصولاتمان خلق ارزش کنیم؛ وقتی این مهم اولویت اصلی ما باشد درآمد هم به دنبالش خواهد آمد. از آنجا که موفقیت در کسب و کار به کار گروهی وابسته است همه ی اعضای کسب و کار از موسس، رهبر و مدیران کسب و کار تا شرکای کاری، سرمایه گذاران و پرسنل همگی باید نیت درستی داشته باشند تا محصولات بی نظیری را به مردم ارائه نمایند و در رقابت با رقبا انصاف را رعایت کنند و از کسب و کار، برند و محصولات آنها به ناحق بد نگویند. امام حسین(ع) در مسیر خود هدف مادی نداشت و به دنبال پول و مقام و شهرت هم نبود، هدف او معنوی بود و با نیتی درست و پاک قدم در این راه گذاشت. از مدینه تا مکه و سپس تا کربلا خیلی از افراد با ایشان هم مسیر شدند و به ظاهر خود را حسینی نشان دادند، ولی هیچکدام بر حرف خود نأیستادند و در نهایت سرور شهیدان را رها کردند و عده ای محدود تا آخر با ایشان ماندند که ۷۲ نفر بودند. از طرفی نهضت عاشورا، مظهر ارزشگذاری به حقوق انسانی است. یاران امام حسین(ع) در بین راه کربلا، با لشکریان حرّ بن یزید ریاحی برخوردند که راه را بر آن حضرت و یارانش بسته بودند. برخی از یاران امام پیشنهاد مبارزه و از پای درآوردن آنها را دادند و دلیل آوردند که قدرت نبرد با آنها را داریم، ولی امام مدارا کرد و یاران را به صبر دعوت فرمود. همچنین صبح عاشورا که شمر جلو آمد و به آن حضرت اهانت کرد، مسلم بن عوسجه، از یاران امام خواست با تیری او را از پای درآورد که حضرت مانع شد.
در کارهای سخت اولین نفر بودن و در رسیدن به موفقیت ها دیگران را در اولویت قرار دادن- وفادار بودن: افرادی که می خواهند به موفقیت برسند خودشان باید الگوی دیگران باشند، اگر قرار است کاری انجام شود اول باید خود ما آن کار را انجام دهیم نه اینکه فقط به دیگران دستور دهیم و خودمان را کنار بکشیم و از آن طرف زمانی که در انجام کارها به موفقیت رسیدیم اول خودمان را در اولویت قرار دهیم؛ هیچ فرد موفقی اینگونه به موفقیت نرسیده است. از بارزترین درسهای مکتب امام حسین(ع) ایثار و مقدّم داشتن دیگری بر خود است. در صحنه ی کربلا نخستین ایثارگر، خود ایشان بود که حاضر شد خود و خاندانش را فدای دین خدا کند و رضای او را بر همه چیز برگزیند. حتی زمانی که یاران حضرت به شهادت رسیدند و نوبت به جانفشانیِ بنیهاشم رسید، امام حسین(ع) ابتدا فرزند دلبندشان علی اکبر(ع) را برای شهادت در راه خدا فراخواند. یکی دیگر از صحنه های بزرگ تجلی وفاداری یاران امام حسین(ع) برخورد حضرت ابوالفضل(ع) با امان نامه ای است که شمر برای آن حضرت و برادرانش آورد، ایشان با ردّ آن گفت: “من هرگز از دینم دست بر نمی دارم و تا جان در بدن دارم از امام و پیشوایم حسین حمایت می کنم”. جلوه ی دیگر ایثار در کربلا، کار زیبای حضرت ابوالفضل(ع) بود، آن حضرت که با لب تشنه وارد فرات شد، چون خواست آب بنوشد، یاد لبهای تشنه ی امام حسین(ع) و کودکان تشنهکامش افتاد و به خود نهیب زد که: “آیا آب مینوشی، در حالی که برادر و مولایت حسین(ع) تشنه و در آستانه ی شهادت است؟”، پس آب را ننوشید و به سمت آنها بازگشت، به هدف خود می اندیشید که آب را به امام حسین(ع) و یارانش برساند، در این راه حتی دست هایش را هم از دست داد اما لحظه ای و تا آخرین نفس از هدف خود که اشتیاقی سوزان به آن داشت کوتاه نیامد و با لب های تشنه به شهادت رسید.
مسیر موفقیت را به دیگران هم نشان دادن و خیرخواهی برای همگان: زمانی که به موفقیت هایی رسیدیم باید به دیگران نیز کمک کنیم تا آنها هم به موفقیت برسند. ما وظیفه داریم عوامل و دلایل موفقیت را به دیگران هم بگوییم و راه موفقیت را به آنها هم نشان دهیم، حال ممکن است برخی از راهنمایی ما استفاده کنند و از فواید مفید آن بهره مند شوند و همچنین ممکن است برخی هم به صحبت های ما گوش ندهند و مسیر آزمون و خطای خود را در پیش بگیرند. از آموزههای ارزنده ی نهضت حسینی، توجه به دو فریضه ی مهم امر به معروف و نهی از منکر است. امام حسین(ع) ضمن تبیین این حقیقت که حاکمیّت یزید، بزرگترین منکر اجتماعی است و در چنین اوضاعی وظیفه ی انسان آزاده و با تقوا امر به معروف و نهی از منکر است، در نامه ای که به افراد سرشناس کوفه فرستادند این سخن رسول خدا(ص) را گوش زد کردند که می فرمایند: “هر مسلمانی سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال می شمارد و پیمان الهی را در هم می شکند و با سنّت رسول خدا مخالفت می کند و در برابر چنین سلطانی با عمل یا گفتار مخالفت نکند، بر خداوند سزاوار است که چنین کسی را داخل آتش جهنم سازد”. ایشان در ادامه فرمودند: “آگاه باشید به درستی که اینان*یزیدیان* پیروی از خدا را ترک و تبعیّت از شیطان را بر خود واجب کرده اند. فساد را رواج داده، حدود الهی را تعطیل کرده اند… حلال را حرام و اوامر و نواهی الهی را دگرگون کرده اند. من سزاوارترین شخصی هستم که به این اوضاع اعتراض کنم” و در وصیّتی که هنگام خروج از مدینه به برادرشان محمد حنفیه نوشتند هدف از حرکت خویش را چنین برشمردند: ” من برای خودخواهی یا خوشگذرانی و فساد قیام نکرده ام، بلکه می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و سیره جدم و راه و روش پدرم را احیا کنم”. امام حسین(ع) در جای دیگری نیز فرموده بودند: “بار خدایا، من به معروف اشتیاق و از منکر تنفّر دارم”.
با همه برخورد یکسان داشتن و بخشش دیگران*از جنبه های عشق بی قید و شرط*: افراد واقعا موفق تازه به دوران رسیده نیستند، بین هیچ کس فرقی نمی گذارند، با همه برخورد محترمانه دارند و برایشان فقیر و غنی و شرقی و غربی و دیگر دسته بندی های بچه گانه، سطحی و کوته نظرانه اهمیتی ندارد. نه اهل افراط هستند و نه تفریط، نه متعصب هستند و نه متحجر، نه در چیزی زیاده روی می کنند و نه کم کاری، بلکه حدّ تعادل را در همه چیز رعایت می کنند. البته تعصب فقط به قشر متدین وارد نیست بلکه آن فردی هم که دین را به کلی نفی می کند نیز به نوعی متعصب است که از آن ورِ بام افتاده. شهید، شهید است، چه تفاوت دارد که از چه نژاد و رنگ و زبانی باشد، سفید و سیاه، عرب و عجم، رومی یا زنگی. ملاک ارزش در اسلام، عقیده و ایمان است. شهادتکده ی کربلا، بزمگاه عشق است و همهگونه شهیدی دارد، جوان، پیر، خردسال، شیرخوار، سیاه، سفید، عرب و عجم. آنجا یگانگی است و از نابرابریِ نژادی اثری نیست. پیشوای شهیدان، امام حسین(ع) در صحنه ی نبرد، این آموزش دینی و انسانی را به کار گرفت. امام حسین(ع) نه تنها خیرخواه یاران و خانواده خویش بود، بلکه برای دشمن نیز طلب خیر میکرد، سرزنش دشمنان نیز بر همین اساس بود تا مبادا دستشان به خون آلالله آلوده شود. شاید عدهای تصور کنند امام حسین(ع) برای جان خویش با دشمن چانهزنی میکرد، اما پذیرش توبه “حر” توسط ایشان و حضور او در میان یاران امام نمونه ی مستدل و روشنی از خیرخواهی امام برای نجات یک فرد از قعر جهنم است، حتی اگر او اولین کسی باشد که راه را بر امام حسین(ع) می بندد. همچنین به شهادت تاریخ، حداقل ۳ شخص حاضر به یاری امام نشدند، اما امام برای آنها طلب خیر کرد که از جمله ی آنها میتوان به “عبیدالله بن حر جعفی” و “عمرو بن قیس مشرقی” اشاره کرد. این افراد پیشنهاد امام مبنی بر یاری ایشان را نپذیرفتند، اما امام باز هم خیرخواهی برای آنان را مدّ نظر قرار داد و به این افراد توصیه کرد در کربلا و حوالی آن نمانند و در توضیح دلیل این کار به آنها فرمود: “اگر اینجا بمانید، صدای استغاثه ما را بشنوید و یاری نکنید، به آتش جهنم گرفتار میشوید اما اگر در اینجا نمانید، بر بار گناهانتان افزوده نخواهد شد”.
داشتنِ صفتِ مردانگی: افراد موفق در همه حال صفت مردانگی را همراه خود دارند، تفاوتی ندارد از نظر جنسیت زن باشند و یا مرد، آنها همیشه جوانمردانه در مسیر موفقیت به پیش می روند. در تمام صحنه های نهضت عاشورا و نیز در رفتار امام حسین(ع) صداقت و جوان مردی موج می زند. نمونه ی بارز آن برخورد امام با حر و سپاهیان اوست. در مسیر کربلا در منطقه “شراف” وقتی حرّ با لشکریانش جلوی کاروان امام حسین(ع) را گرفت، با وجود اینکه لشکریان حرّ جان او و اصحابش را تهدید می کردند، وقتی امام حسین(ع) احساس کردند که آنها تشنه اند به همراهان خود دستور دادند همه ی آنها را سیراب کنند؛ حتی آن حضرت با دست خود مشک آب را در دهان بعضی از سربازان حرّ قرار می دادند.
پای بندی به خداوند در هر شرایطی: انسان های موفق در هر شرایطی که باشند از یاد خداوند غافل نمی شوند، البته این موضوع بیشتر در فرهنگ اسلامی نمودِ عملی پیدا می کند ولی بسیاری از افراد موفق در هر کجای دنیا قلبا رابطه ی عمیقی با خداوند دارند. خیلی مواقع در کشورمان و دیگر کشورهای اسلامی دیده ایم که بسیاری از افراد در شرایط مختلف کار خود را به گونه ای تعطیل می کنند و به عبادت خداوند مشغول می شوند. از جمله درس های مهمّ نهضت عاشورا لزوم پایبندی به نماز و پاسداری از آن است. امام حسین(ع) به مسئله ی اقامه ی نماز و ترویج فرهنگ آن اهتمام زیادی می فرمود. در عصر تاسوعا وقتی لشکر عمر سعد تصمیم گرفت که جنگ با امام را آغاز کند، آن حضرت برادرش حضرت ابوالفضل را مأمور ساخت تا از دشمن یک شب مهلت بگیرد و علّت درخواست مهلت را اینگونه بیان فرمود: “امشب را به ما مهلت دهند تا به نماز و دعا و استغفار مشغول شویم، زیرا خدا می داند که من نماز و دعا و قرآن را دوست می دارم”. همچنین ظهر عاشورا وقتی عمرو بن کعب به حضرت عرض کرد: “هنگام نماز است”، امام فرمود: “نماز را به یاد ما انداختی، خداوند تو را از جمله نمازگزارانی که به یاد خدایند قرار دهد. از دشمن بخواهید دست از جنگ بردارد تا نماز به جای آوریم”؛ سپس به نماز ایستادند با اینکه تیر به سمت آنها پرتاب می شد.
نترسیدن از مرگ: انسان های موفق افراد ریسک پذیری هستند، آنها چون به مسیر درست خود باور دارند از هیچ چیز ترسی ندارند و با شجاعت مسیر خود را ادامه می دهند، همین خصوصیت بوده است که بسیاری از اهداف به ظاهر غیر ممکن را در تاریخ بشر ممکن نموده است، پرواز با هواپیما توسط برادران رایت یکی از نمونه های بارز آن از بسیاری دیگر از نمونه ها در دنیای موفقیت است. امام حسین(ع) در روزگاری که ارزش های اصیل اسلامی نظیر شهادت طلبی در نتیجه ی حاکمیّت یزیدیان به فراموشی سپرده می شد، آنها را از نو در جامعه زنده کردند و عشق به شهادت را به مانند فرهنگی حیات بخش در نهاد انسان های مؤمن و آزاد، جانشین ترس از مرگ ساختند. نقل شده است وقتی در شب عاشورا، امام حسین(ع) به اصحاب و برادران و فرزندان خود فرمودند: “فردا همه شما کشته خواهید شد”، قاسم بن حسن(ع) که جوان کم سن و سالی بودند نگران بودند که نکند فیض بزرگ شهادت به لحاظ کمی سن شامل حال او نشود، لذا از آن حضرت سوال کرد: “حتی من هم؟”، امام حسین(ع) برای امتحان از حضرت قاسم پرسیدند: “مرگ را چگونه می بینی؟”، این نوجوان پاک سرشت در جواب فرمودند: “مرگ در ذائقه من شیرین تر از عسل است”.
هیچ وقت برای تغییر دیر نیست: همیشه برای تغییر خود و زندگی مان زمان داریم اما این بدان معنا نیست که زمان را از دست بدهیم و دست روی دست بگذاریم. بسیاری از افراد موفق اینگونه بوده اند و هستند و زمانی که متوجه می شوند مسیرشان اشتباه است با کمال میل آن را تغییر می دهند و در مسیر درست قرار می گیرند؛ این موضوع یکی از موضوعات بسیار مهم در مسیر موفقیت است چرا که بسیاری نیز مسیر اشتباه خود را همچنان تا آخر عمر ادامه می دهند، حال این انتخاب اشتباه می تواند هر چیزی باشد، از شغلی که مناسب آنها نیست تا رشته ی تحصیلی که به آن علاقه ای ندارند، مخصوصا مأموریت خود در زندگی و بسیاری چیزهای دیگر. حر بن یزید ریاحی زمانی که متوجه شد مسیر اشتباهی را در پیش گرفته است با تمام وجود به استقبال تغییر رفت و در آخرین لحظات به امام حسین(ع) و یارانش پیوست حتی با اینکه می دانست امام حسین(ع) و یارانش شهید خواهند شد و از آن طرف نیز به خوبی می دانست حق با امام حسین(ع) می باشد. او به همه یاد داد تا لحظه ای که زنده هستیم و نفس می کشیم می توانیم مسیر زندگی مان را عوض کنیم و تغییرات بزرگی را در زندگی مان ایجاد نماییم و کاری کنیم تا نام نیکی از ما در تاریخ به یادگار باقی بماند.
زندگی امام حسین(ع) و یارانش و صحنه های قبل و بعد از عاشورا و تاسوعا، همگی سراسر درس هستند که بخشی از مهمترین آنها را در این مقاله مطالعه نمودید، امیدوارم که همه ی ما به خوبی از این درس های مهم و ارزشمند در زندگی خود استفاده کنیم، آنها را به ابعاد مختلف زندگی مان بسط دهیم و از فواید بسیار با ارزش و مفید آنها بهره مند شویم.
۱۳۹۹/۶/۷
منبع:
مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا
برخی مطالب استفاده شده از ۱