نه، در کاشانهی اغنیا نبود
ما گنجِ خود در خرابات پیدا کردهایم
صندوقچهی اَسرارِ پیرِ مُغان قفل بود
بر روی آن نوشته بود: “برای باز کردنش باید خراب شوی”
ماندیم و با جامِ میِ ساقی خراب شدیم
عجیب که خراب شدیم و آن گنج به ما رو نهاد!
من و خرابات خراب اندر خراب شدیم
حال اگر تو نیز این گنج میخواهی
باید همچو حالِ ما دو تا خراب شوی
باید با جام و می ساقی خراب شوی
تاریخ نگارش شعر: ۱۳۹۶/۱۲/۷
– – –
پینوشت:
خواهی اگر که یار عمارت کند تو را؛ باید چنان خراب که زیر و زبر شوی/ بلند اقبال
ساقی بیا که گشت دلارام رامِ ما؛ آخر بداد دلبرِ خوش کام کام ما
بس رنج بردهایم و بسی خون که خوردهایم؛ کان شاهبازِ قدس فتادی بدام ما
در دارِ ملکِ عالمِ معنی دمِ نخست؛ زد دستِ غیب سکه دولت بنام ما
مائیم اصل و جمله فروع فروغِ ماست؛ گر خواجه منکر است بنوشد ز جام ما
بر آستانِ پیرِ مغان رو نهادهایم؛ برتر ز عرش آمده زین رو مقام ما/ ملا هادی سبزواری
بر درِ میکده از روی نیاز آمدهام؛ پیشِ اصحابِ طریقت به نماز آمدهام
از نهانخانهی اَسرار ندارم خبری؛ به درِ پیرِ مُغان صاحبِ راز آمدهام/ امام خمینی(ره)
منبع:
مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا
شما اینجا هستید: مأموریت+/ محمد کارگر مزرعه ملا/ دفتر شعر