دسته‌بندی نشده

1398-02-28

عصای باور

به روی عصای باورم ایستاده ام پابرجا فکر می کنی چونان که موریانه ها خوردند عصای سلیمان را!؟ نه اینگونه نیست این بار فرق می کند […]
1398-02-28

نذرِ حافظ

نذر کردم که حافظ را بخوانم روز و شب می تواند او مرا روشن کند همچو شمع شمع شوم پروانه بگردد دورِ من من روشن کنم […]
1398-02-28

طلوعِ خورشید

حال که بازارِ ریاگری گرم است بیا که ریا کنیم که دل گرم است خدا نشسته است بر کُرسیِ عمارتِ دل چگونه نگوییم که او ساکنِ […]
1398-02-28

روندِ رویشِ شعر از کجاست؟

مثل کسی که سرگردان است در دنیای خویش پیچیده ام به دست و پای شعرِ خامِ خویش این بار چه سروده شود؟ چیزی نمی دانم اما […]