دو دلیل مهم در نرسیدن به رویاها و اهداف و چگونگی عبور از آنها
1397-09-30
مصمم باش
1397-09-30

– در می زند و در را باز می کنم

– دوستی قدیمی ست

– می گویم: تو کجا اینجا کجا؟

– – می گوید: شنیدم حساب کتابت خیلی خوبه!

– – آخرِ پاییزه، چند ساعت دیگه بیشتر وقت ندارم، اومدم جوجه هامونو با هم بشماریم

– دوزاریم می افتد، به شوخ طبعیِش میخندمو به داخل خانه دعوتش می کنم

– بُگذریم…

این هفته هم گذشت و امروز پاییزِ دوست داشتنیِ سال ۱۳۹۷ به آخرین شبِ خود رسیده است

بلندترین شبِ سال که به یلدا و یا شب چله معروف است

شبِ دور هم بودن و جمع شدن، گُل گفتن و گُل شنیدن

شبِ پیوندِ دوباره ی خانواده، فامیل و دوستان صمیمی

شبِ قصه گویی، حافظ و فال و شاهنامه خوانی

شبِ باز کردنِ صندوقچه ی قدیمیِ خاطرات و تعریف آنها

و جشن گرفتن به پاسِ این سنتِ باستانی

در شب تا سپیده دم بیدار ماندن در نمادِ تاریکی

و امید و شادی به روشنایی و نورِ حقیقی.

فردا اولین روزِ زمستان است

روزها به طولانی شدن می روند و شب ها به کوتاهی

ما ایرانیان فرزندِ شادی و امید هستیم

فرزندِ حکمت و ستیز با ظلمت و تاریکی

فرزندِ احترام به خورشید به پاسِ روشنایی و نور

دلهایمان گرم است به با هم بودن

همچو دانه های انار کنارِ همیم

همچو پسته خندان

همچو شیرینی شیرین از کنارِ هم بودن

آری، آجیل هم هستیم، تفاوت هایی داریم، اما

هدفمان یکیست “پیوند با روشنایی”

روشنایی

آن را در دل داریم مانند هندوانه که از بیرون سبز است و از درون قرمز، همچو خورشید، نور و روشنایی در قلب هایمان است

نه تلخی، نه غم، نه دلسردی، نه ناامیدی، نه تاریکی با ما هم مسیر نیستند، نمی گذاریم که باشند

در این شب اسرارآمیز، سفره ی دلمان را برای عزیزانمان باز می کنیم تا از امید و عشق و محبت و شادیِ و شهامتِ آن میل کنند

و فرزندانمان آرش ها و سیاوش و رستم های فردا هستند

زوج هایمان لیلی و مجنون و شیرین و فرهادهای دوران

هر چند اهریمن بنا به دوری ما از هم گرفته است

ما شب های سردِ زمستان را با دلهایمان به هم گرم می کنیم

برای هم برکت، تندرستی، فراوانی، شادکامی و عاقبت بخیری آرزو می کنیم

و با لبخند به قولی که داده بودیم عمل می کنیم: جوجه هایمان را می شماریم*جوجه را آخر پاییز می شمارند*

ما تاریخِ باشکوهی داریم که فراموش نشدنیست و قابل احترام است و هنوز هم تاریخِ باشکوهش را در این دوران می نویسیم تا آیندگان آن را بخوانند

آری ما اینگونه ایم، ما تاریک ترین و طولانی ترین شبِ سال را هم دور هم جمع می شویم و جشن می گیریم، تا با هم بودنهایمان قدمت دارتر شوند

چون امید به روشنایی داریم

حافظ را زمزمه می کنیم که خود حافظ قرآن بود

هم حفظ بود آن را و هم حفظ کرد آن را

و اعتدالِ کامل

نه یخ بسته بود فکرها از انجمادِ دل

نه

ما ایرانیان در هر کجا که باشیم ولادت و تولدِ روشنایی را جشن می گیریم چون به خوبی می دانیم که طولانی ترین شبِ سال هم نمی تواند بر آن چیره شود و آرام آرام بلندی شب ها به کوتاهی میروند و در نهایت روزها طولانی می شوند و شب ها کوتاه

آری، جشن می گیریم

ولادت و تولدِ آگاهی و خرد و دانایی را که بر تاریکیِ جهل چیره می شوند

ما غیبتِ خورشید را با قلب های مهربانمان جبران می کنیم و تولدِ روشنایی را پیشاپیش جشن می گیریم

ما دوستِ روشنایی و نور هستیم هر کجا که باشد

چراکه همانند پیشینیانمان نه به تعصب و جهل و خودخواهی گفته ایم

اسلامِ نابِ محمدی که از سمتِ خداوندِ بزرگ به عنوان آخرین دینِ حقیقی هدایتِ بشر آمده است را پذیرفته ایم

تا نورِ خورشیدِ آگاهی مان افزون تر از هر نوری شود

و به ذهن ها، قلب ها و کشورِ روشنمان بتابد و آنها را پُر نورتر کند

آری، سنتِ باستانی شب یلدا برای ما ایرانیان همیشه عزیز بوده است و خواهد ماند و هر سال جشن می گیریم این شب را و تا صبح بیداریم.

۱۳۹۷/۹/۳۰

منبع:

مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا

کمپین"دست های مهربان" سایت مأموریت+.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *