بررسی یک مأموریتی جوان و دلایل موفقیتش

چهار عنصر اصلی در رسیدن به موفقیت
1399-08-16
طرز نگاه و فکر نو به دنیای اطرافمان
1399-08-16

بررسی یک مأموریتی جوان و دلایل موفقیتش

در این مقاله یک جوان موفق و شناخته شده که در راستای انجام مأموریتش در زندگی گام برداشته است را معرفی می کنیم و دلایل موفقیتش را با آنچه در مقالات قبل گفتیم مورد بررسی قرار می دهیم تا دانش موفقیت را با هم تست کنیم

قبلا گفتیم که برای موفقیت باید اول از همه خواسته هایمان*اهداف، رویاها و آرزوها* را در زندگی مشخص کنیم

متوجه شویم چه مأموریتی در زندگی خود داریم که آسان ترین راه پیدا نمودن مأموریت خود، علاقه و عشق به انجام کاری است که انجام آن را دوست داریم

آموزش ببینیم

و هوشمندانه تلاش کنیم تا به خواسته هایمان برسیم و مأموریتمان را با موفقیت در زندگی انجام دهیم تا فرد تأثیرگذار و مفیدی در اجتماع باشیم و پاداش انجام آن را از خداوند بگیریم که بخشی از آن رسیدن به درآمد بالا و محبوبیت در بین مردم است

البته در بین موارد مهم بالا، موضوعات درونی و بیرونی مهم دیگری نیز مطرح می شوند که در موفقیت ما تأثیرگذار هستند که در مقالات قبل به آنها اشاره شده است

حالا می خواهیم ببینیم چگونه یک جوان خوش فکر، خوش صدا و خوش تیپ کشورمان توانسته است به چیزی که حتی به دلایلی از آن تنفر داشته عشق بورزد و در نتیجه مأموریت خود را در زندگی پیدا کند و در آن به معنای واقعی کلمه حتی با وجود سن کمش همچون ستاره ای بدرخشد

ناگفته نماند که جوان قصه ی ما فرد خلاقی بوده است، در کودکی دوست و همبازی نداشته است، خجالتی و درونگرا بوده است اما با آموزش و تمرین توانسته از خلاقیت خود به صورت مفید و درست استفاده کند، ضعف های خود را کنار بگذارد، در شغل خود جزو موفق‌ترین‌ها شود و سمینارهای بزرگی که پُر از بیننده بوده است را در استان های مختلف کشورمان برگزار نماید

پوریا مظفریان جوان موفق برگزیده ی ما برای معرفی در مأموریت+ و در این مقاله است

مأموریت او در زندگی معلم شدن بوده است آن هم در رشته ی ریاضی و آن هم به روشی کاملا متفاوت و مخصوص به شخصیت خودش، همچنین در زمینه ی آموزشی انگیزشی مثال های ریاضی را نیز به ساده ترین شکل ممکن وارد و ترکیب نموده است؛ او در رشته ی ریاضی محض دانشگاه امیر کبیر درس خوانده

اگر کلیپ های ویدیویی پوریا را دیده باشی متوجه خواهی شد او سبک و شیوه ی خاص خودش را در انجام مأموریتش دارد و مباحث آموزشی انگیزشی را هم با شغل خود ترکیب نموده به گونه ای که با فرمول‌های ریاضی مثال‌های ساده و جذابی می‌‏سازد که به درد زندگی روزمره ی هر یک از ما نیز می خورند و به گفته خودش: “خیلی‌ها فکر می‌کنند من در کلیپ‌هایم درس می‌دهم در صورتی که هدف من درس‌دادن نیست بلکه می‌خواهم نگاه جدیدی به آموزش داشته باشیم. در کلاس‌ها و سمینارهایم هم خیلی کم از این مثال‌ها استفاده می‌کنم، آن هم به‌ عنوان نمکِ کار”

او سال هاست الگویی شده است برای برخی معلم های دیگر و آنها سبک شخصی او را در آموزش و برگزاری کلاس هایشان در پیش گرفته اند

در ادامه با هم می نشینیم پای مصاحبه ای که خانم به‌ناز مقدسی با پوریا مظفریان ترتیب داده است و برخی از عوامل و دلایل موفقیتی که در مقالات قبل مطرح شدند را در اول پاراگراف های این مصاحبه به آن میکس و اضافه می کنیم تا متوجه شویم چه شده که او جوان موفقی شده است

درس ادیب اگر بود زمزمه ی محبتی؛ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را/ نظیری نیشابوری: – به‌ناز مقدسی: “فکر می‌کنم در دنیا دو جور آدم وجود دارد، دسته اول آنهایی هستند که ریاضی را دوست دارند و دسته دوم کسانی هستند که از این درس متنفرند؛ ظاهرا تو جزو دسته اول هستی، نه!؟” – – پوریا مظفریان: “اتفاقا من هم جزو دسته دوم بودم از آن دست بچه‌هایی که از ریاضی متنفر هستند و حتی چندین‌بار از این درس افتادم اما‌ سال سوم دبیرستان آن‌قدر معلم ریاضی‌ام را دوست داشتم که به درس هم علاقه‌مند شدم. از آن موقع به بعد فهمیدم که چقدر نقش معلم در علاقه‌مندی بچه‌ها به درس مهم است. برای همین است که الان به حوزه ی انگیزشی وارد شدم تا تدریس ریاضی توأم با ایجاد انگیزه باشد”

ترکیب چند چیز با ارزش با هم یک چیز با ارزش تر می سازد: – “مگر علم ریاضیات چقدر در زندگی مردم نقش دارد که باید برای یادگیری‌اش انگیزه ایجاد کرد؟” – – “ببینید علم ریاضی دو نوع کاربرد دارد، کاربرد اول کاربردهای واقعی علم ریاضیات است که در صنعت، کامپیوتر و حسابداری یا خیلی از مشاغل قابل استفاده است و همه ی مردم به‌ عنوان مصرف‌کننده دارند از نتایج آن در زندگی روزمره‌‎شان استفاده می‌کنند بدون اینکه بدانند چه قوانینی در آن وجود دارد. کاربرد دوم آن بحث تطبیق است، تطبیق مفاهیم ریاضی با زندگی که درواقع کاری است که من انجام می‌دهم؛ من مفهوم زندگی را با درس ریاضی ترکیب کرد‌ه‌ام”

خلاقیت داشتن، نادیده نگرفتن آن و پرورش آن: – “در کلیپ‌ها فرمول‌های ریاضی را با زبان ساده و گاهی طنز درآمیخته می‌کنی، چطور به این روش برای تدریس رسیدی؟” – – “راستش من از کودکی خلاق بودم. آن دوران به خاطر شرایط خانوادگی‌ام در شهرهای مختلف مثل مرز باکو و نوشهر زندگی می‌کردیم و چون غریب بودیم معمولا من دوست و همبازی نداشتم و به همین خاطر تنهایی برای خودم بازی‌های جدید خلق می‌کردم که اگر بگویم شاید خنده‌دار به نظر برسد”

توجه به نشانه ها: – “برگردیم به همان بحث روش آموزشی که داری، یعنی معتقدی روش تدریس‌ات که به قولی با روش سنتی در تضاد است، یک نوع خلاقیت است؟” – – “این ماجرا از دو سال و نیم پیش و با یک عکس شروع شد. این تصویر تأثیر کارهای کوچک که منجر به نتایج بزرگ می‌شود را با زبان ریاضی نشان می‌داد؛ مثلا گفته بود اگر از عدد یک، یک‌صدم کم کنیم می‌شود ۹۹ صدم و اگر یک‌صدم اضافه کنیم می‌شود یک ممیز یک‌صدم و حالا آنها را به نیت ۳۶۵ روز به توان ۳۶۵ می‌رساند. عددی که یک‌صدم گرفته بود عدد خیلی بزرگی شد و عددی که از آن یک‌صدم کم شده بود عدد کوچکی شد. درواقع هدف از این مثال این بود که نشان دهد تأثیر اتفاقات کوچک که شاید اصلا به چشم نیایند اگر تکرار شوند و توان بگیرند خیلی بزرگ می‌شوند. راستش من از این مثال ریاضی که با مفاهیم روانشناسی درآمیخته شده بود خیلی خوشم آمد و همین عکس نقطه عطفی شد تا از این روش تدریس برای ریاضیات الهام بگیرم”

پایانی برای هیچ چیز وجود ندارد: – “این مثال‌ها از کجا می‌آید؟؛ مطالعه می‌کنی و ساخته ی ذهن خودت است یا از جایی کپی می‌کنی؟” – – “همه ی مثال‌هایی که برای فرمول‌های ریاضی می‌زنم را خودم می‌سازم”. – “سخت نیست!؟ چطور به ذهنت می‌رسد که یک فرمول پیچیده ریاضی را به مباحث زندگی ربط بدهی؟” – – “یک جرقه است. نکته‌اش هم دقیقا همین است خیلی‌ها فکر می‌کنند که سخت است اما اگر روی یک موضوعی تمرکز کنی هر چیزی را که می‌بینی نشانه‌ای از علم ریاضی و فیزیک دارد و می‌توانی به هم ارتباط‌شان دهی”

الهام بخش بودن برای دیگران: – “این نگاه متفاوت به ریاضیات چه تأثیری بین مخاطبانت داشته است؟ چه فیدبک‌هایی می‌گیری؟” – – “بعد از اینکه من این کار را شروع کردم، خیلی از معلم‌ها کار شبیه به من را در کلاس‌های‌شان انجام می‌دهند. خیلی وقت‌ها دانش‌آموزان برایم کامنت می‌گذارند که آقای مظفریان امروز معلم ما هم با روش شما به ما درس داد یا معلم‌ها خودشان پیغام می‌دهند که امروز در کلاس با روش تو درس دادیم”

شناخت و کار بر روی نقاط ضعف و به کارگیری نقاط قوت خود: – “صدایت شبیه گوینده‌هاست، شنیده‌ام که تئاتر هم کار کردی و کلا به هنر علاقه‌مند هستی، چرا گوینده یا بازیگر نشدی؟” – – “بله، من ۳، ۴ ‌سال تئاتر کار کردم اما بیشتر به این دلیل نمایش کار می‌کردم که آدم خجالتی و درونگرایی بودم و تئاتر من را ساخت. به ‌هر حال  همان‌طور که گفتید صدای من هم یک امتیاز است برای وارد شدن به مشاغل هنری مثل گویندگی یا تئاتر اما راستش من فکر می‌کنم آدم‌ها نباید جایی بروند که شبیه‌شان زیاد است، منظورم این است که در گویندگی خیلی صداهای قشنگ‌تر و جذاب‌تر از من وجود دارد و طبیعتا شاید من در این کار خیلی دیده نمی‌شدم، بنابراین باید بگویم به‌صورت عمدی وارد معلمی شدم، چون معلم‌ها قاعدتا نباید خوش‌صدا باشند و بنابراین ما هم کمتر معلم خوش‌صدا دیده‌ایم -می‌خندد- و همین یک امتیاز برای من بود که در این حوزه به دلیل تمایز صدایم بیشتر دیده شوم”

متفاوت بودن: – “پس معتقدی که صدای خوب یکی از ویژگی‌هایی است که می‌تواند یک معلم را در بین همکارانش متمایز کند؟” – – “فکر می‌کنم الان سلیقه مردم این است که به دنبال چیزهای خاص، متفاوت و متمایز‌تر از باورهای ذهنی‌شان هستند، یعنی اگر قرار است معلمی را هم دنبال کنند، ترجیح می‌دهند معلمی باشد که عجیب و غریب باشد نه یک معلم عادی

توجه به مخاطبین حوزه ی کاری خود: – “چقدر به مخاطب اهمیت می‌دهی؟” – – “خب، طبیعتا مخاطب برای من خیلی مهم است؛ این‌که آدم‌ها من را ببینند و بشنوند و دنبال کنند و همین هم باعث شد که روی مخاطب متمرکز شوم و سعی کنم مطلبی را ارائه دهم که دوست دارد”

استفاده درست از شبکه های اجتماعی: – “بحث مخاطب پیش آمد، الان در اینستاگرام حدود ۴۰۰‌هزار*این آمار برای هنگام مصاحبه است و هم اکنون ۱ میلیون ۲۰۰ هزار نفر* دنبال‌کننده داری و پست‌های قبلی‌ات نسبت به پست‌های جدیدت خیلی کمتر لایک خورده است. می‌خواهم بدانم فوت و فن جذب مخاطب چیست؟ اصلا چطور این‌قدر در اینستاگرام دیده شدی و فالوورهایت بالا رفت؟” – – “شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص تلگرام و اینستاگرام درحال حاضر بیشترین مخاطب را دارند، بنابراین هر اتفاقی قرار باشد رخ دهد و یک نفر دیده شود قطعا اگر از این طریق وارد شود بازی را برده است. برای همین من تصمیم گرفتم در این فضا کارم را نشان دهم و شروع کردم به تبلیغات. یعنی نزدیک به۱۵۰‌میلیون تومان هزینه کردم و به پیج‌های پُرمخاطب اینستاگرام تبلیغ دادم. از یک جایی به بعد که مخاطبانم را پیدا کردم دیگر خود مردم مُبلغ من شدند و به این شکل بود که فالوورهایم بالا رفتند”

از مأموریت خود دور نشدن، تمرکز خود را بر روی کار خود حفظ کردن، تلاش هوشمندانه و همه چیز را فدای پول نکردن: – “جالب است، قبل از این‌که دیده شوی به پیج‌های پُرمخاطب پول می‌دادی تا تبلیغ پیجت را کنند، اما الان خودت هم رقیب آنها شده‌ای و می‌توانی تبلیغات بگیری” – – “بله، خیلی از پیج‌ها هستند که الان از تبلیغات ماهیانه حتی ۴۰۰‌میلیون هم درآمد دارند اما من این کار را انجام نمی‌دهم. نگاه من این است که در پیجم کار خودم و سمینارها و برنامه‌هایم را تبلیغ کنم”

بهای موفقیت را پرداخت کردن: – “چقدر بابت هر تبلیغ به پیج‌های اینستاگرام پول می‌دادی که جمعا به ۱۵۰‌میلیون تومان رسید؟” – – “از ۳۰۰‌هزار تومان تا یک‌میلیون تومان برای هر تبلیغم هزینه کردم”

صبور بودن، نا امید نشدن و از این شاخه به آن شاخه نپریدن:  – “چه مدت طول کشید تا از طریق این تبلیغات دیده شوی؟” – – “حدود دو سال”

وقتی موفق شوی مورد پذیرش طیف وسیعی از مردم قرار می گیری تا آن زمان باید مداومت داشته باشی: – “مخاطبانت در اینستاگرام چه کسانی هستند؟ بچه درس‌خوان‌ها یا نه، خیلی‌ها هم برای تفریح و سرگرمی کلیپ‌هایت را دنبال می‌کنند؟” – – “اوایل مخاطبانم بیشتر قشر دانش‌آموز بود، اما الان همه‌جور مخاطب دارم، اما بعد از یک مدتی که کلیپ‌هایم دیده شد طیف مخاطبانم هم گسترده و متفاوت شد. جالب اینجاست که هرچند محتوای کلیپ‌های من درسی است، اما آماری که از مخاطبانم گرفتم بیشترشان بین ۲۴‌سال تا ۳۵‌سال دارند”

عشق و علاقه به کار خود:  – “در فضای مجازی به‌خصوص اینستاگرام خیلی‌ها توانسته‌اند با خلاقیت و کارهای مختلف فالوور جذب کنند، اما شاید در حوزه ی معلمی تو تنها معلمی باشی که این‌قدر فالوور داری. فکر می‌کنی چرا معلم‌ها خیلی دیده نشده‌اند؟” – – “ببینید، ما دو مدل معلم داریم. شاید ۸۰‌درصد معلم‌ها می‌خواستند وارد یک حیطه شغلی شوند و نتوانسته‌اند و حالا آن علمی که دارند را درس می‌دهند، بنابراین چون به اجبار معلم شده‌اند شاید هیچ علاقه‌ای به کارشان نداشته باشند و به دنبال خلاقیت در کارشان هم نمی‌روند. از طرف دیگر، ۲۰‌درصد از معلم‌ها هستند که عاشقانه شغل معلمی را انتخاب می‌کنند و برای همین است که همان‌ها هم کارشان بیشتر از بقیه می‌گیرد و دیده می‌شوند. اساسا من فکر می‌کنم معلم نباید وابسته به یک سیستم آموزشی مشخص باشد. معلمی که به‌دنبال خلاقیت و خلق چیزهای جدید باشد بی‌شک دیده می‌شود”

در مسیر موفقیت موانع و سختی ها را پشت سر گذاشتن: – “البته فکر می‌کنم این دیده‌شدن تبعات منفی هم داشته باشد، مثل انتقادهایی که حتی ممکن است ناراحتت کند. آنهایی که با کارت مخالف هستند، انتقادشان چیست؟” – – “بله، به‌ هر حال یکسری هستند که فکر می‌کنم کلا با شخص من مشکل دارند و می‌گویند پوریا مظفریان معلم نیست، شومَن است”. – “به هر حال تو جلوی دوربین اجراهای عجیبی داری و شاید خیلی هم این حرف بیراه نباشد” – – “من همیشه با اعتماد به نفس کامل این را گفته‌ام که حتی نمایشی و شومن‌بودن معلم یک هنر است که هر کسی ندارد و متأسفانه این افکار سنتی بعضی‌هاست که فکر می‌کنند معلم باید عصا قورت‌داده و اتوکشیده باشد و  حتی نخندد، در صورتی که نسل جوان ما این قضیه را رد می‌کند و مثال نقض‌اش قطعا من هستم، چون می‌بینید که مردم دوست دارند و یک معلم مثل من را دنبال می‌کنند”

خود باوری، اعتماد به نفس، داشتن چشم انداز و عمل به مسئولیت اجتماعی خود: – “به‌عنوان آخرین سوال می‌خواهم بگویی آخرش چه می‌شود؟ یعنی فکر می‌کنی روش تدریس‌ات می‌تواند آن‌قدر تأثیرگذار باشد که بعد از یک مدت حتی سیستم آموزشی را متحول کند؟” – -“ببینید من فکر می‌کنم به‌زودی جزو افراد تأثیرگذار آموزش و ریاضی ایران خواهم شد، یعنی من سمینارهایی را می‌گذارم فقط برای معلم‌ها و می‌خواهم معلم پرورش دهم”

برای پوریا مظفریان آرزوی موفقیت های بیش از پیش را دارم

همیشه اینگونه است، موفقیت ها ساده به دست نمی آیند بلکه نتیجه ی تصمیمات درست در زندگی و انجام کارهای درست هستند، برخی این تصمیمات را در نوجوانی و جوانی می گیرند، برخی در میانسالی، برخی در سن پیری و برخی هم هیچ، فقط دور خودشان می چرخند و عمر را سپری می کنند بدون اینکه بدانند برای انجام چه کاری به این دنیا آمده اند و گنج درون خود را دست نخورده باقی می گذارند، گنجی که خیلی از افراد مشهور، موفق و اهل فکر به گونه های مختلف به آن اشاره کرده اند

عشق ما را پی کاری به جهان آورده است

ادب این است که مشغول تماشا نشویم/ صائب تبریزی

به گنج درونت که توجه داشته باشی، مأموریت خود را که در زندگی پیدا کرده باشی و برای انجام آن هوشمندانه در تلاش باشی، در مسیری درست به پیش خواهی رفت و موفقیت ها را یکی پس از دیگری به دست خواهی آورد و به خواسته هایت می رسی، همه ی انسان های موفق همین کار را انجام داده اند، پس این موضوع مهم را جدی بگیر و همچون ستاره ای در این دنیا بدرخش/ موفق باشی.

۱۳۹۹/۸/۱۶

منبع:

مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا

منبع مصاحبه استفاده شده در مقاله:

ریاضی را تحت تأثیر قرار خواهم داد

کمپین"دست های مهربان" سایت مأموریت+.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *