خودت باش
1396-06-31
عقل و عشق
1396-06-31

ستاره های دریایی

پارسال کنار دریای جنوب وقتی برای تفریح از ماهی گیری با یکی از دوستان خون گرم بندرعباس”مرتضی” از دریا برمی گشتیم، در راه بازگشت از دریا، مرتضی خم شد، چیزی را از ساحل برداشت و به من داد؛ یک ستاره دریایی کوچک، دقیقا شبیه تصویر زیر:

غرق در زیبایی اضلاع ها و وجودش شدم و آرام آرام به سمت ساحل می آمدم. فکرش را نمی کردم که زنده باشد، اما بود. اولین بار بود که ستاره دریایی را در دستم می گرفتم. چند بار ایستادم و آن را روی شن های خیس ساحل گذاشتم، چقدر ماهرانه می خواست به زیر شن ها برود و چه قشنگ در میان شن هایی که هم رنگش بودند پنهان می شد. در ذهنم جایی را برایش در خانه مشخص کردم، اما لحظه ای همه چیز تغییر کرد، یاد ویدیوی “ژول آرتور بارکر”، افتادم که درباره بینش بود، در آخر ویدیو داستان یک جوان قرار داشت که خیلی تأثیرگذار بود که در زیر می توانید آن قسمت از ویدیو را ببینید و یا متنی که در زیر ویدیو نوشته شده است را مطالعه کنید:

 

دوست دارم ماجرایی برایتان تعریف کنم. این ماجرا از نوشته های “لورن آیزلی” الهام گرفته، آیزلی فرد بی نظیری بود زیرا به بهترین شکل دو فرهنگ را درهم آمیخت؛ او دانشمند و شاعر بود و از آن دو دیدگاه به زیبایی درباره ی دنیای ما و نقش ما در آن مطلب می نوشت. روزگاری مرد فرزانه ای بود *تقریبا مثل خود آیزلی* که برای نوشتن مطالبش به لب اقیانوس میرفت. او عادت داشت که قبل از شروع کارش در ساحل قدم بزند. یک روز که در ساحل راه میرفت هنگامی که به پایین ساحل نگاه کرد کسی را دید که حرکاتش شبیه رقص بود. او از اینکه فردی در آن موقع برقصد لبخندی زد، بنابراین تندتر حرکت کرد تا به او برسد. وقتی که نزدیک تر شد دید که او مردی جوان است و آن جوان نمی رقصد اما در عوض٬ خم می شود روی ساحل و چیزی برمی دارد و خیلی آرام آن را به اقیانوس پرتاب می کند. هنگامی که مرد فرزانه به او نزدیک شد٬ صدایش کرد: “صبح به خیر٬ چکار می کنی؟”. مرد جوان درنگ کرد، به بالا نگریست و جواب داد: “ستاره دریایی به اقیانوس می اندازم”. مرد فرزانه گفت: “فکر می کنم اجازه دارم که بپرسم چرا ستاره های دریایی را به اقیانوس می اندازید؟”. جوان گفت: “خورشید بالا آمده و مد فرو می رود و اگر آنها را به اقیانوس نیاندازم خواهند مُرد”. اما جوان٬ مگر نمی دانی که ساحل کیلومترها امتداد یافته و در کنار میلیون ها ستاره دریایی است، ممکن نیست که بتوانی تأثیری بگذاری. مرد جوان، مودبانه گوش کرد٬ خم شد ستاره دریایی دیگری برداشت و آن را در پشت امواج شکننده به اقیانوس انداخت و گفت: “برای آن یکی که موثر بود”. پاسخش آن مرد را متعجب کرد. او آشفته شده بود و نمی دانست چطور جواب دهد؛ بنابراین در عوض به کلبه اش بازگشت تا نوشته هایش را از سر گیرد. در تمام روز٬ وقتی می نوشت تصویر آن مرد در ذهنش بود٬ سعی کرد اعتنایی نکند ولی آن تصویر پابرجا ماند. دست آخر در اواخر بعدازظهر متوجه شد که او به عنوان دانشمند و به عنوان شاعر به ماهیت اساسی عمل مرد جوان پی نبرده بود، زیرا دریافت که مرد جوان با آن کارش تصمیم گرفته بود که تنها نظاره گر گذر زندگی در دنیا نباشد، بلکه تصمیم گرفته بود در جهان٬ عامل و فاعل و منشأ اثر باشد. از خودش خجالت کشید. آن شب آشفته حال به رختخواب رفت. صبح از خواب بیدار شد و می دانست باید کاری کند؛ بنابراین بلند شد٬ لباسش را پوشید به ساحل رفت و مرد جوان را یافت و همراه او روز را به انداختن ستاره دریایی به داخل اقیانوس سپری کرد. عمل آن مرد جوان نمایانگر چیزی با اهمیت برای تک تک ماست. ما همگی توانایی اثرگذاری را داریم و اگر بتوانیم مانند آن مرد جوان به آن موهبت واقف شویم٬ با قدرت بینشمان صاحب نیروی شکل بخشی به آینده مان می شویم و این چالشی برای من و برای شماست. هر کدام از ما باید ستاره دریایی مان را بیابیم و اگر ستاره هایمان را خوب و خردمندانه پرتاب کنیم٬ تردیدی ندارم قرن بیست و یکم جای بسیار خوبی خواهد بود. به خاطر بسپارید: بینش بی عمل٬ صرفاً یک رویاست؛ عمل بی بینش صرفاً وقت گذرانی است. بینش به همراه عمل است که می تواند دنیا را دگرگون کند.

—–

در آن روز بعد از به یادآوری این داستان با خودم گفتم: “این ستاره دریایی حق زندگی دارد، آوردن او به یزد و در خانه نگه داشتنش کار درستی نیست”. خلاصه بعد از کشمکش های زیاد با خودم، تصمیم را گرفتم؛ آن را برای آخرین بار با دقت نگاه کردم و بعد با قدرت او را به دریا انداختم و گفتم: “برای این یکی که موثر بود”. آنقدر دور پرتابش کردم تا دست هیچ کس دیگری به او نرسد.

خلاصه آن روز خاطره انگیز گذشت تا اینکه چند شب پیش، برنامه پایش دغدغه مهمی را مطرح کرد.

امروزه موضوع مهمی در کشور مطرح است، موضوع مصرف محصولات داخلی و یا خارجی!. در روزهای پایانی شهریور می رسیم به بازگشایی مدارس. انتخاب نوشت افزار یا لوازم التحریر ایرانی و یا خارجی!، واقعا کدام یک!؟. طبق گفته های کارآفرین این هفته پایش: “ما در کشور سالانه ۳۰۰ میلیون عدد مداد مصرف داریم. کارخانجاتی داریم که می توانند در سال ۴۰۰ میلیون عدد مداد تولید کنند. در کار تولید دفتر در کشور بالای ۱۰۰۰ مجموعه، برندی هستند که فعالیت دارند و تولید کننده دفتر هستند که هر کدام از این ها چاپخانه ها و صحافی ها را درگیر می کند که هر کدام از آنها تعداد نفراتی دارند که به کار مشغول می شوند”. چیزی که به تداوم کار آنها منجر می شود خرید محصولات آنهاست. برای هر یک از ما که خریداران محصولات آنها باشیم کیفیت، زیبایی و قیمت اهمیت زیادی دارند، بنابراین چه خوب است وقتی برای خرید لوازم التحریر مراجعه می کنیم در کنار انتخابمان به ایرانی بودن محصول نیز توجه کنیم و هر خرید ما از هر محصول داخلی نشانه این باشد که: “من به آینده کشورم اهمیت می دهم. من به افرادی که در کشور تولید کننده خوبی هستند اهمیت می دهم. من دنباله روی دیگران نیستم که کالای خارجی را خریداری می کنند. من قدر کالای ایرانی با کیفیت، زیبا که قیمت مناسبی دارد را می دانم”. با این خودباوری به محصولات داخلی و خرید آنها خیلی از مسائل در این حوزه حل می شوند.

من مخالف وجود محصولات خارجی در کشور نیستم اما به یک شرط: “تنها محصولات خارجی، با کیفیت، زیبا، با قیمتی مناسب که به صورت قانونی وارد کشور شده اند”. تجارت هم یک میدان مسابقه است، میدان مسابقه ای جهانی که هر محصول نماینده ای از یک کشور است که وارد مسابقه شده و در حال رقابت با محصولات دیگر می باشد. اگر آن محصول خارجی با کیفیت، زیبا، با قیمتی مناسب که به صورت قانونی وارد کشور شده از میدان رقابت حذف شود بی انصافی است و در بلندمدت به ضرر تولید داخلی تمام می شود. تولید کنندگان داخلی باید تلاش کند محصولاتی بسازند که از نمونه محصول خارجی یک سروگردن بهتر باشند، چه از لحاظ کیفیت، چه از لحاظ زیبایی و چه از لحاظ قیمت؛ وقتی اینگونه شد تولید کننده داخلی اعتمادبه نفس پیدا می کند و نه تنها محصول خود را با افتخار در کشور به فروش می رساند بلکه تلاش می کند آن را به کشورهای دیگر نیز صادر کند، دقیقا مثل یک مسابقه ورزشی: “وقتی ورزشکاری با تلاش های زیاد در کشور خودش بهترین شد، می رود تا در مسابقات جهانی نیز خودش را نشان دهد”؛ به این موضوع کاملا اعتقاد دارم که: “اگر رقابتی درمیان نباشد در بلندمدت پیشرفتی هم در میان نیست”. آنچه اهمیت دارد این است که نیازهای مصرف کنندگان به خوبی برطرف شود چرا که همیشه حق با مشتری است، این وظیفه کارآفرینان داخلی می باشد که با رعایت استانداردهای روز محصولاتی را تولید کند تا مردم با علاقه و اشتیاق محصول آنها را از بین محصولات خارجی انتخاب کنند. جا دارد در اینجا به رسانه ملی آفرین گفت که چند وقتی است که حمایت خود را از محصولات داخلی آغاز کرده است و بیشتر شاهد تبلیغات محصولات مختلف داخلی در تلویزیون هستیم، این حمایت در بلندمدت باعث می شود گمنامی محصولات داخلی تا حد زیادی در بین ما بر طرف شود.

البته در این میان نباید فرض را بر این بگذاریم که همه محصول خارجی می خرند و کار ما تأثیری ندارد، چرا، اتفاقا خیلی تأثیر دارد؛ کافی است پس از انتخاب و خرید محصول ایرانی داستان ستاره های دریایی را به یاد بیاوریم و به خود بگوییم: “برای این یکی که جواب داد و موثر بود”؛ همین فرهنگ سازی است، وقتی فرزندانمان بزرگ شد با افتخار یاد دوران کودکی و یا نوجوانی شان می افتد، می دانند که والدینشان برای او محصولی خریدند که ایرانی بود و این دومینو به نسل های بعد از او هم انتقال پیدا می کند. بارها گفته ام و باز هم می گویم: “قرار نیست ما کار عجیب وغریبی برای کشورمان انجام دهیم، همین کارهای کوچک که هر یک از ما انجام می دهیم تأثیر گذار هستند و در پیشرفت کشور نقش دارند”، پس چه خوب است وقتی محصول ایرانی با کیفیت، زیبا که قیمت مناسبی دارد را خریدیم در دلمان بگوییم: “من سهم خودم را به کشورم ادا کردم” آنجاست که آرام آرام می رسیم به شعر “حمید مصدق” که گفته است: من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه بر می خیزند.

اصالت اصلی آنچه در مقالات می نویسم و آنچه در دیگر بخش های مأموریت+ وجود دارند از جنس نصیحت نیست بلکه عمل به انجام کارهایی است که با انجام آنها در زندگی خود، خانواده، روستا، شهر، استان، کشورمان و در نهایت جهانی که در آن زندگی می کنیم مفید و تأثیرگذار است و خودم اولین مخاطب نوشته های خودم هستم.

پس چه خوب است وقتی می خواهیم خرید کنیم چه از اینترنت و چه حضوری یک سوال مهم را در ذهنمان داشته باشیم: “در میان این همه محصول کدام یک از این محصولات ایرانی هستند؟” بعد کیفیت، زیبایی و قیمت آنها را طبق سلیقه ای که داریم بسنجیم و بعد به خرید بپردازیم، یعنی اولویت اصلی مان محصولات داخلی باشد؛ اینگونه هر چند تا از این ستاره های دریایی را که در ساحل زندگیمان می بینیم به دریا می اندازیم و دل شاد می شویم از اینکه سهم خود را به کشورمان یعنی وطنمان، پاره تنمان ادا کرده ایم و می کنیم.

ستاره های دریایی می توانند فرزندان ما نیز باشند، زمانی که هر یک از آنها را با عشق به وطن و هر آنچه در کشورمان است بار می آوریم، حتی بر فرض مثال اگر همه اطرافیان آنها اینگونه نباشند، فرزندانمان با هویت ملی کشورشان، با عشق به وطنشان رشد می کنند و در نهایت روزی همین فرزندان ما هستند که دلسوز وطن هستند، به این خاک پاک نجیب پروبال می دهند و آن را می سازند، به وطنی که همچون کوه با شکوه ایستاده است که خار چشم خیلی هاست و چشم جهانی به او دوخته شده است.

دانلود آهنگ “ایران سربلند” با صدای “سالار عقیلی”

متن آهنگ”ایران سربلند

سر سربلند دل سر بزیر، نه ستم گریم نه ستم پذیر
به نگاه وطن همه آشنا، همه یک دلیم همه یک صدا

♫♫♫
بنهم به خاک پای تو سر، بدهم به پای خاک تو جان
به فدای تو سرو جان من، وطن ای وطن وطن ای وطن
بنگر که نام تو در جهان، شده خار چشم ستمگران
تو تنین دارِ زمانه ای، به تو خیره مانده چشم زمان

♫♫♫
سر سربلند دل سر بزیر، نه ستم گریم نه ستم پذیر
به نگاه وطن همه آشنا، همه یک دلیم همه یک صدا

♫♫♫
بنهم به خاک پای تو سر، بدهم به پای خاک تو جان
به فدای تو سرو جان من، وطن ای وطن وطن ای وطن

موزیک مأموریت+

۱۳۹۶/۶/۳۱

منبع:

مأموریت+/ مقالات محمد کارگر مزرعه ملا

مطالب مرتبط:

با افتخار ساخت ایران

اقتصاد مقاومتی.

کمپین"دست های مهربان" سایت مأموریت+.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *