عاقلان؛ عاشقان
1398-02-31
خوی خوب
1398-02-31

خراب شو

نه، در کاشانه ی اغنیا نبود

ما گنجِ خود در خرابات پیدا کرده ایم

صندوقچه ی اَسرارِ پیرِ مُغان قفل بود

بر روی آن نوشته بود: “برای باز کردنش باید خراب شوی”

ماندیم و با جامِ میِ ساقی خراب شدیم

عجیب که خراب شدیم و آن گنج به ما رو نهاد

من و خرابات خراب اندر خراب شدیم

حال اگر تو نیز این گنج می خواهی

باید همچو حالِ ما دوتا خراب شوی

باید با جام و می ساقی خراب شوی

پی نوشت:

خواهی اگر که یار عمارت کند تو را؛ باید چنان خراب که زیر و زبر شوی/ بلند اقبال

ساقی بیا که گشت دلارام رام ما؛ آخر بداد دلبر خوش کام, کام ما

بس رنج برده‌ایم و بسی خون که خورده‌ایم؛ کان شاهباز قدس فتادی بدام ما

در دار ملک عالم معنی دم نخست؛ زد دست غیب سکه دولت بنام ما

مائیم اصل و جمله فروع فروغ ماست؛ گر خواجه منکر است بنوشد ز جام ما

بر آستان پیر مغان رو نهاده‌ایم؛ برتر ز عرش آمده زین رو مقام ما/ ملا هادی سبزواری

بر درِ میکده از روی‌ نیاز آمده‌ام؛ پیشِ اصحابِ طریقت به نماز آمده‌ام

از نهانخانه‌ی‌ اَسرار ندارم خبری‌؛ به درِ پیرِ مُغان صاحبِ راز آمده‌ام/ امام خمینی(ره)

۱۳۹۶/۱۲/۷

منبع:

مأموریت+/ شعرهای محمد کارگر مزرعه ملا

کمپین"دست های مهربان" سایت مأموریت+.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *